توضیحات‌اضافه‌رمان توضیحات اضافه رمان مبارزان رعد (جلد دوم رعدمرگ) | ماهیار کاربر انجمن یک رمان

[Zahra.D_T]

قرص‌هایی که کریس مصرف می‌کند، به ظاهر شبیه قرص‌های ویتامین D هستند که برای گول زدن افراد دیگر است.
امّا حقیقتی که پشت این قرص‌ها وجود دارد چیزی دیگر است، این داروها ربطی به مشکلات روانی ندارند، چون کریس از سلامت عقلی کامل برخودار است.
قرص‌ها به تجویز آدرشان پارکر، به کریس داده شده و دلیلش، برای هیچ‌کس مشخص نیست.​

 

[Zahra.D_T]

«نفرین کاساجین»
کتاب نفرین شده کاساجین، حقایقی را در خود دارد. حقایقی، مبنی بر چگونگی کشتن او و پرورش موجوداتی که او را، پدر می‌خوانند.
کتاب توسط همسر مبارز رعد، دزدیده و نسل به نسل در خانواده «پارکر» محافظت شد؛ تا در زمان خاص به دست مبارزان رعد برسد.​

 

[Zahra.D_T]

کتاب‌خانه‌ای که در پذیرایی، قرار دارد مملو از کتاب‌های قدیمی و تاریخی، مربوط به دنیای آغازین است.
جنس این کتاب‌ها معمولاً زبر و جادویی که در آن‌ها به کار رفته باعث می‌شود، شخص خواننده صفحات کتاب را، متفاوت لمس کرد.
کسانی که ذات پاک داشته باشند، هنگام لمس ورقه‌های کتاب، متوجه لطافت صفحه خواهند شد. ​

 

[Zahra.D_T]

«فراگیری»
نیروی فراگیری، پس از خلقت دنیای آغازین به وجود آمد. این نیرو سالیان دراز مانند توده‌ای از انرژی رنگارنگ که بیشتر، رنگ آبی در آن نمایان است؛ مخفی شد.
تا این‌که آدرشان، آن را پیدا و وظیفه حفاظت از آن را به عهده گرفت.
هشداری که از همان زمان درباره این نیرو، وجود داشته این است که هیچ‌کس قادر به کنترل و به دست آوردن آن نیست. با این حال، بسیاری از اشخاص خواهان این قدرت هستند.
نیرویی مخدرب که می‌تواند دنیایی را به آسانی نابود کند!
این نیرو، سطح انرژی برابر با قدرت‌های کسی دارد، که معنی نامش، «نورانی» است.​

 

[Zahra.D_T]

انسان‌ها، برای به دست آوردن قدرت و قوی‌تر شدن؛ سخت‌ترین کارها را انجام می‌دهند.
کریس، از این‌که قوی‌تر شده و نیروهایش افزایش یابد متنفر است!
برای همین آدرشان، گاهی او را «بچه کله شق» صدا می‌زند.​

 

[Zahra.D_T]

بعضی از دوستان جلد اول را نخوانده. برای همین، این‌جا توضیح کوچکی درباره بعضی از شخصیت‌ها میدم.
آدرشان پارکر، هنگام جوانی با دختر کُردی به نام اَسرین، ازدواج می‌کنند.
فرزند آن‌ها، پیتر نیز، در همان ایام جوانی با دختر کُرد به باوان ازدواج می‌کند.
چهار فرزند آن‌ها به ترتیب سن، آریاس، بارمان، جیمز و نیکلاس نام دارند.
از طرفی دیگر، پدربزرگ مادری کریس، با دختر ایرانی به نام مرجان، ازدواج کرده و صاحب چهار فرزند دختر می‌‌شوند، به ترتیب سن: آماندا، آتنا، میراندا، آسمان هستند.
به دلیل دوست بودن پیتر و پدربزرگ مادری کریس، فرزندانشان به ترتیب سن، با یک‌دیگر ازدواج می‌کنند!
آریاس و آماندا، فرزاندن ارشد سه پسر و دو دختر دارند...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Zahra.D_T]

«کریس هیچ‌وقت برای دیک لالایی نمی‌خونه، چون شب قبل از کشته شدن کاساندرا، از کریس خواسته بود براش لالایی بخونه؛ ولی کریس وقت نکرده بود! »

لالا لالا گل ریحون دوتا فال و دوتا فنجون

توی فنجون تو لیلی تو خط فال من مجنون

لالا لالا گل خشخاش چه نازی داره تو چشماش

پر از نقاشیه خوابت تو تنها فکر اونا باش

لالا لالا گل پونه گل خوش رنگ بابونه

دیگه هیچکس تو این دنیا سر قولش نمیمونه

لالا لالا شبه دیره بببین ماهو داره میره

هزارتا قصه هم گفتم چرا خوابت نمیگیره؟

لالا لالا گل لاله نبینم رویاهات کاله

فرشته مثل تو پاکه فقط فرقش دوتا باله

لالا لالا گل رعنا میخواد بارون بیاد اینجا

کی گفته تو ازم دوری؟ ببین نزدیکتم حالا

لالا...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Zahra.D_T]

ساعت‌های مچی که هر کدام از، اعضای خانواده کریس به دستشان بسته‌اند، ویژگی‌های منحصر به فردی مشابه، ویژگی‌های کسی که آن را به، دست کرده دارد. در اصل این ساعت‌ها نشانه‌ای خاص هستند! تا در مواقع خاص اعضای خانواده، به یک‌دیگر دسترسی داشته باشد.
امّا در این بین، ساعتی که کریس، به مچ دست راستش بسته با دیگران متفاوت است.
در جلد سوم اطلاعات زیادی درباره این ساعت فاش خواهد شد.​

 

[Zahra.D_T]

شاید عجیب به نظر برسد؛ امّا زهرای رمان «مبارزان رعد» هر زمان که بخواهد می‌تواند کنترل همزادهایش را که، در بُعدهای دیگر هستند؛ به دست بگیرد!​

 

[Zahra.D_T]

کریس بخاطر قدرت‌هایش...
پانزده سال شکنجه شد.
برای چند هفته مورد آزمایش قرار گرفت و فلج شد.
دخترش را از دست داد.
هر زمان که زیاد از آن‌ها استفاده کند، به مرز مرگ و زندگی می‌رود.
خانواده‌اش همیشه در معرض خطر هستند
و...
او برای تنفر از قدرت، دلایل زیادی دارد!​