اشعار کودکانه شعرهای کودکانه °^امام حسین^°

  • نویسنده موضوع Aby_ZM
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 839
  • کاربران تگ شده هیچ

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من

سبد سبد گل سرخ ریخت روی دامن من

بـزرگـا کـه جـنگیدند با غولای بد و زشت

ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت

گلهای دامن من از تشنگی میسوختن

به گریه کردن من چشماشونو میدوختن

تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته

مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته

دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه

به سوی عمه زینب دویدم پا برهنه

خـواسـتم کـه صورتم رو با چادرم بپوشم

خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم

غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن

خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن

خـلـاصـه ای بچه ها، تـو صحرای کربلا

وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا

پـیـاده و پـیـاده ، هـمـراه عمه زینب

راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب

تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه

از کربلا تـا اون جـا راه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ

برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ

من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م

همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م

گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن

همیشـه پـروانـه ها دور سـرم مـیـگـردن

از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی

میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی

هر کسی مشکل داره، میزنه زیـر گریه

مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه

خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه

به یادتون میمونه؟ بابام امام حسینه

پدربزرگ خـوبـم ، امیر مومنینه

اون اولین امامه، ماه روی زمینه

تـو دخترای بابام از هـمـشـون ریـزتـرم

خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم

مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم

گردنبند سـتاره بـه گـردنـم می بـسـتـم

یه روزی از مدینه، سواره و پیاده

راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده

به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
تو دشمنی با کافران

تو شیر مرد کربلا

توئی که تنها رفته ای

میان موج نیزه ها

توئی که با شجاعتت

دادی به ما درس وفا

دستت جدا شد فکر تو

بوده کنار خیمه ها

همیشه قطره های آب

شرمنده اند برای تو

توئی که آسمان شده

فرشی به زیر پای تو

آقای من تو رفته ای

بعدش به سوی آسمان

آقا ابوالفضلم ( ع ) نرو

در قلب من آقا بمان

 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
زینب که بوده ؟

دختر زهرا

بوده پرستار

در دشتُ صحرا

زینب که بوده ؟

یار یتیمان

اُسوه ی صبرُ

مظهر ایمان

زینب که بوده ؟

معنای یک زن

آتش زده او

بر قلب دشمن

زینب که بوده ؟

برای جهان

نوری خدائی

نوری زیزدان

 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
کودکی که پر کشید و رفت

خالی است جای کوچکش

خاک کربلا همیشه ماند

تشنه‌ی صدای کوچکش

داشت غربتی همیشگی

چشم آشنای کوچکش

توی ذهن کربلا هنوز

مانده ردّپای کوچکش

حرف‌های او بزرگ بود

مثل دست‌های کوچکش

ناخدای قلب‌های ماست

قلب با خدای کوچکش

 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم

کنار نهر آبی لب های تشنه دیدم

یه باغبون خسته با یک دل شکسته

کنار باغ تشنه زانو زده نشسته

کوچولوی شش ماهه که پاک و بی گناهه

اگه طاقت بیاره عمو جونش تو راهه

آهای! آهای ستاره! یه دختر سه ساله

خواب باباش و دیده اشک می ریزه می ناله

امام مظلوم من! کاشکی کنارت بودم

وقتی تو تنها بودی رفیق و یارت بودم

 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
دیشب یه سربند سبز

بابام رو پیشونیم بست

که روش نوشته بودند

آقای من حسین است

بابام منو با خودش

به مجلس روضه بُرد

خرما که دادن بهش

با ذکر زیر لب خورد

تو روضه خوندن دیدم

گریه می‌کردن همه

حسین حسین می‌گفتن

با صدای زمزمه

بلند شدیم وایسادیم

تا بزنیم به سینه

سینه‌زنی قشنگه

ولی خیلی غمگینه

وقتی تموم شد عزا

غذای نذری دادن

از بس که خوشمزه بود

همه ،غذا رو خوردن

از اون موقع تا حالا

همش دارم می‌خونم

حسین حسین حسین جان

آقای مهربونم

 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
دسته‌ی ما کوچیکه

فقط یه پرچم داره

بابا جونم برامون

شربت و شیر می‌آره

نذر علی اصغره

شربت و شیر شیرین

با هم می‌گیم یا حسین (ع)

بابام می‌گه : آفرین !

 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
تشنه لبی حسین جان
گرچه لب فراتی

شبیه کشتی نوحی
تو کشتی نجاتی

هر کسی مهربونه
خوبی کنه همیشه

آقا نجاتش می‌ده
سوار کشتی می‌شه

امام حسین عزیزه
مهربون و قشنگه

اما دل دشمناش
چه سخته مثل سنگه

مثل امام حسینه
مهدی صاحب زمان

چه خوب و نورانیه
مثل ماه آسمان

شبیه جدّشونه
یه کشتی نجاته

اگر که باشی باهاش
او همیشه باهاته
 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

Aby_ZM

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
28/6/20
ارسالی‌ها
1,893
پسندها
9,199
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
گریه خوبه یا که نه
جواب بدین بچه ها

گریه چیز خوبیه
اگر که باشه به جا

مثل حضرت یعقوب
که گریه کرد حسابی

به خاطر یوسفش
نداشت خوراک و خوابی

گریه برای حسین
خیلی خیلی قشنگه

پاک می کنه دلا رو
با بدی ها می جنگه

امام عصر ما هم
در عزای جدشون

اشک می ریزن همیشه
مثل ابر آسمون

خوبه برای حسین
گریه کنیم همیشه

چشمی که گریه کرده
بهشت نره نمیشه
 
امضا : Aby_ZM
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanyn

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا