گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان به طراوت باران | الیف شریفی نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Najva❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 726
  • کاربران تگ شده هیچ

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,589
پسندها
21,298
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • #21
سلام دوستان
بعد از پست‌های دیشب متوجه شدم روند پیدا کردن سرنخ‌هایی که طراوت پیدا کرد براتون باورپذیر نبوده
اول من توضیحاتی در این باره بگم که سیروان یک فرد هنرمند و با شیوه‌های پنهون کردن سرنخ تو بطن مسائل عادی آشنائه؛ از طرفی میتونست مستقیم بگه ولی اگه میگفت، اون تحت نظر بود پس جون طراوت در خطر میفتاد
ولی طراوت،اون دختریه که تو بیست و پنج سالگیش یه معندس نقشه‌کشیه و بماند که تمام این مدت گلیم خودش رو از اب کشیده بیرون
پس نباید یه فرد باهوش باشه؟ که باز هم شصت و پنج روز بهش وقت دادم تا بتونه اینارو کنار هم بذاره که زمان زیادیه حتی برای یه ذهن معمولی
از طرفی اگه هنوز فکر میکنین این قسمت به باورپذیری رمان لطمه وارد میکنه من مشتاقم نظرات و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Violinist cat❁
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Najva❁

Najva❁

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
3,271
پسندها
36,640
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
نارین شیرینکم‌
نشونه‌هات خیلی دقیق و با جزئیات بود و همه چیز خیلی منظم و منسجم بود
مثل ستاره‌های یه آسمون که وقتی به هم‌دیگه وصل شون کنی می‌تونی یه تصویر ازشون درست کنی. معمایی هم که چیده بودی دقیقا همین‌طور بود، فقط نیاز داشت که ستاره‌ها رو به هم وصل کنی :>

قلمت نارین :')

ممنونم که بازم با نظرات روزمو ساختی :”) دستت درد نکنه :>
حالا هی بگین قلمت نارین منو شرمنده خودتون کنین :”>
 
امضا : Najva❁

^red_bloom^

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
12/10/18
ارسالی‌ها
166
پسندها
3,300
امتیازها
16,413
مدال‌ها
11
سطح
11
 
  • #23
سلام خوشگلکم
سیر پیدا کردن نشانه‌ها بد نبود هر چند من خواننده تا حدودی یه حدسایی زده بودم ولی این قسمت از داستان جذابیت زیادی داشت
به نظرم تا حدودی باور پذیری بود یعنی تقریبن 85 درصدش باور پذیر بود برای همین ایرادی بهش وارد نیست
قلم زیبا و روانی که داری باعث میشه آدم گذر زمان رو حس نکنه و لذت ببره و در داستان غرق بشه... این خیلی فوق العاده‌ست و من بارها قلمت رو بخاطر این ویژگی ستایش کردم
(فقط یه نکته راجب خودت بگم که از بس حرصم دادی که... چهارتا تار سفید داشتم الان شدن هشتا... تقصیر توعه به والله)
اره دیگه قلبم ضعیفه... بهم رحم کن
یه ما پسر لاورها رحم کن
تنکیو سو ماچ نارینکم
 
امضا : ^red_bloom^
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Najva❁

Najva❁

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
3,271
پسندها
36,640
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
سلام خوشگلکم
سیر پیدا کردن نشانه‌ها بد نبود هر چند من خواننده تا حدودی یه حدسایی زده بودم ولی این قسمت از داستان جذابیت زیادی داشت
به نظرم تا حدودی باور پذیری بود یعنی تقریبن 85 درصدش باور پذیر بود برای همین ایرادی بهش وارد نیست
قلم زیبا و روانی که داری باعث میشه آدم گذر زمان رو حس نکنه و لذت ببره و در داستان غرق بشه... این خیلی فوق العاده‌ست و من بارها قلمت رو بخاطر این ویژگی ستایش کردم
(فقط یه نکته راجب خودت بگم که از بس حرصم دادی که... چهارتا تار سفید داشتم الان شدن هشتا... تقصیر توعه به والله)
اره دیگه قلبم ضعیفه... بهم رحم کن
یه ما پسر لاورها رحم کن
تنکیو سو ماچ نارینکم
سلام عزیزدل :)) خیلی تشکر :>بابت نظر زیبات
همش تقصیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Najva❁

^red_bloom^

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
12/10/18
ارسالی‌ها
166
پسندها
3,300
امتیازها
16,413
مدال‌ها
11
سطح
11
 
  • #25
سلام عزیزدل :)) خیلی تشکر :>بابت نظر زیبات
همش تقصیر توئه دیگه اگه اینقدر طرفدار پسر طرف هاله میبودی منم هاله رو سر به نیست میکردم:>
واای نه
پسر رو میخوای سر به نیست کنی؟! گااااد به فریادم برس
 
امضا : ^red_bloom^
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Najva❁

Najva❁

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
3,271
پسندها
36,640
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
واای نه
پسر رو میخوای سر به نیست کنی؟! گااااد به فریادم برس
نه خب اصطلاح بود وای :) باور کن دلم برای ناظرم نمی‌سوخت همه‌شونو پست میکردم همه‌مون خلاص شیم
 
امضا : Najva❁

F.Śin

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
13/1/18
ارسالی‌ها
1,203
پسندها
16,521
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
20
سطح
24
 
  • #27
سلام دوستان
بعد از پست‌های دیشب متوجه شدم روند پیدا کردن سرنخ‌هایی که طراوت پیدا کرد براتون باورپذیر نبوده
اول من توضیحاتی در این باره بگم که سیروان یک فرد هنرمند و با شیوه‌های پنهون کردن سرنخ تو بطن مسائل عادی آشنائه؛ از طرفی میتونست مستقیم بگه ولی اگه میگفت، اون تحت نظر بود پس جون طراوت در خطر میفتاد
ولی طراوت،اون دختریه که تو بیست و پنج سالگیش یه معندس نقشه‌کشیه و بماند که تمام این مدت گلیم خودش رو از اب کشیده بیرون
پس نباید یه فرد باهوش باشه؟ که باز هم شصت و پنج روز بهش وقت دادم تا بتونه اینارو کنار هم بذاره که زمان زیادیه حتی برای یه ذهن معمولی
از طرفی اگه هنوز فکر میکنین این قسمت به باورپذیری رمان لطمه وارد میکنه من مشتاقم نظرات و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : F.Śin

Najva❁

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
3,271
پسندها
36,640
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
درود نارین قشنگم،
وقت قشنگت بخیر و بسیار خسته نباشی.
مشخص بود که زیاد فکر کردی و قطعاً تلاشت برای من و سایر دوستان، پرواضحه.
خانم -No Voice Meshkan_Ara به نکته‌ی درستی اشاره کردند. اتفاقاً زمان مطالعه، بلافاصله به نتیجه‌گیری ایشون رسیدم.
حالا که به‌طراوتِ باران جان این همه شبیه زندگی عادی‌مون بوده که هم تلخ بوده و هم شیرین و خودتون هم اشاره کردید زندگی، همیشه قرار نیست با پشیمونی ما بابِ میل‌مون شه؛ پس به‌نظرم در انتها حتماً تغییر ایجاد کنید؛ نه همه‌ی قسمت‌ها. گره‌ها خیلی عالی بود و به قولِ خانم ADLAYD fateme26 فقط نیاز بود مرتب باشه و بافاصله.

حقیقتاً من طراوت رو این‌طوری شناختم که به گفت و گوی آدم‌های دیگه _خصوصاً با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Najva❁
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] F.Śin

ستین؛

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/1/21
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
24,349
امتیازها
41,073
مدال‌ها
30
سن
18
سطح
28
 
  • #29
آره منم حالا که فکر می‌کنم می‌بینم بهتره که همون لحظه که داره خاطراتش رو مرور می‌کنه...لابه‌لای اون خاطرات؛ سر نخ‌هاش رو هم بگه!
این‌که یه دفعه یادش افتاد، دنبال معما بگرده، یه کم غیر قابل باوره!
مثلاً می‌تونه به قول دوستمون، اون جرقه توی همون کافه زده بشه! بر فرض مثال طراوت، بدون پیش‌بینی قبلی درباره‌ی این‌که یه معمایی این وسط وجود داره؛ در اوج ناامیدی‌ (این ناامیدی به خاطر پیدا نکردن سیروانه)؛ به خیابون‌ها می‌ره و با آشفتگی دنبال یارش می‌گرده که به طور خیلی اتفاقی به همون کافه برخورد می‌کنه؛ بعد هم خیلی اتفاقی وارد کافه می‌شه و بقیه‌ی ماجرا... .
یه نکته‌ی دیگه هم این هست که تا اون جایی که یادمه، گفتن موبایل سیروان توی جاده‌ی ناکجا آباد، پیدا شده...به نظرم قبل از این‌که طراوت هر جایی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ستین؛
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Najva❁

Najva❁

نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/4/17
ارسالی‌ها
3,271
پسندها
36,640
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
آره منم حالا که فکر می‌کنم می‌بینم بهتره که همون لحظه که داره خاطراتش رو مرور می‌کنه...لابه‌لای اون خاطرات؛ سر نخ‌هاش رو هم بگه!
این‌که یه دفعه یادش افتاد، دنبال معما بگرده، یه کم غیر قابل باوره!
مثلاً می‌تونه به قول دوستمون، اون جرقه توی همون کافه زده بشه! بر فرض مثال طراوت، بدون پیش‌بینی قبلی درباره‌ی این‌که یه معمایی این وسط وجود داره؛ در اوج ناامیدی‌ (این ناامیدی به خاطر پیدا نکردن سیروانه)؛ به خیابون‌ها می‌ره و با آشفتگی دنبال یارش می‌گرده که به طور خیلی اتفاقی به همون کافه برخورد می‌کنه؛ بعد هم خیلی اتفاقی وارد کافه می‌شه و بقیه‌ی ماجرا... .
یه نکته‌ی دیگه هم این هست که تا اون جایی که یادمه، گفتن موبایل سیروان توی جاده‌ی ناکجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Najva❁

موضوعات مشابه

عقب
بالا