- ارسالیها
- 1,578
- پسندها
- 10,940
- امتیازها
- 31,873
- مدالها
- 21
- نویسنده موضوع
- #31
***
خسته از واقعیتی هستم که رشکی شده بر جان رویایم.
زیباست، دورنمای رویا که به مانند دشتی عظیم و پر از گلهای رنگارنگ میماند. آسمان زیبا لبخند خود را فاخرانه بر وجودم میتاباند و من دیگر چیزی از این زندگی جز همین اندک آرامش سکوت نمیخواهم. پاهایم لمس میکند خیال را و کاش این جهان حکمیتی بر واقعی بودنش باشد!
صدای چهچههای بلبلها گوشهایم را نوازش میکند و حس میکنم گیاهی در اعماق قلبم، به دور از آغشته شدن به حسرتی ناپاک، در حال رشد است.
میخندم و صدای جویباری در کنار درخت زندگی توجهام را جلب میکند؛ ولی این ترس از دست دادن رویا و فرو رفتن در مرداب رشک چیست که وجودم را به سوی تاریکی خلا میبرد؟
گامهایم را تند بر میدارم و غافل هستم از درهی واقعیتی که...
خسته از واقعیتی هستم که رشکی شده بر جان رویایم.
زیباست، دورنمای رویا که به مانند دشتی عظیم و پر از گلهای رنگارنگ میماند. آسمان زیبا لبخند خود را فاخرانه بر وجودم میتاباند و من دیگر چیزی از این زندگی جز همین اندک آرامش سکوت نمیخواهم. پاهایم لمس میکند خیال را و کاش این جهان حکمیتی بر واقعی بودنش باشد!
صدای چهچههای بلبلها گوشهایم را نوازش میکند و حس میکنم گیاهی در اعماق قلبم، به دور از آغشته شدن به حسرتی ناپاک، در حال رشد است.
میخندم و صدای جویباری در کنار درخت زندگی توجهام را جلب میکند؛ ولی این ترس از دست دادن رویا و فرو رفتن در مرداب رشک چیست که وجودم را به سوی تاریکی خلا میبرد؟
گامهایم را تند بر میدارم و غافل هستم از درهی واقعیتی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.