متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

طنز بهترین لطیفه‌های سال

  • نویسنده موضوع مازیار نبی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 90
  • بازدیدها 1,968
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #21
دکتر برای يه بنده خدائی شياف تجويز کردم ، يارو رفت و يکهفته بعد اومد گفت آقای دکتر حالم خوب نشد بدتر هم شدم گفتم چرا ، گفت نميدونم تا اين کپسول ها که دادين را ميخورم دلم آشوب ميشه
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #22
غضنفر مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير مي‌خوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #23
نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…

بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #24
طرف یه تیکه آشغال مي پره تو چشمش . می ره جلوی آينه تو چشش فوت ميكنه. خانمش بهش ميگه ديوونه تو فوت نكن بذار اون فوت كنه!
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #25
به مشنگه میگن اگه یه دختر بهت پا بده چی کار می کنی؟ میگه خوب میدمش به یه جانباز!
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #26
یه روزی از طرف دامپروری میرن گاوداریه یه بابایی. میگن شمابه گاواتون چی میدی میخورن. میگه پوست هندونه، طالبی و ... دویست هزار تومن جریمش میكنن. چند ماه دیگه دوباره میان می پرسن چی میدی میخورن یارو می ترسه میگه: چلوكباب، چلومرغ، و ... اینبار دویست و پنجاه هزار تومن جریمش میكنن. میرن چند وقت دیگه میان میگن چی میدی میخورن؟ میگه والا نمیدونم پولشو میدم خودشون میرن میخرن می خورن!
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #27
يه پيرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #28
به يکی میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم میشه
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #29
يارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد

دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!!

يارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی
 

مازیار نبی

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
342
پسندها
914
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #30
به يکي ميگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می کنی؟ می گه می رم بالای درخت .می گن : تو دریا که درخت نیست يارو می گه: مجبورم می فهمی ؟ مجبورررررم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
332
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
253

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا