مادرم حرفی بزن که تشنه لالاییم
من که جان میدم برایت همدم تنهاییم..
من هنوز کودکم آغوش تو جای من است
من اگر خوبم دعای تو پشت دنیای من است..
بوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم...
با حضورت خانه گرم میشود ماه دلم..
هر چه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود..
این همه خوبی چجوری در دلت جا میشود
مادر همه جان و تنم..
شوق نفس کشیدنم...
یهو میبینی اشکات از چشمات رو گونه هات میره
بغل میکنی خودتو دور میکنی از همه خودتو
دوست داری بری لب دریا دریا باشه و تو
اینا رسمای روزگاره دنیایی که وفا نداره
یهو میبینی اشکات از چشمات رو گونه هات میره
بغل میکنی خودتو دور میکنی از همه خودتو
دوست داری بری لب دریا دریا باشه و تو
اینا رسمای روزگاره دنیایی که وفا نداره