- ارسالیها
- 820
- پسندها
- 9,217
- امتیازها
- 30,873
- مدالها
- 19
- سن
- 18
سرم رو به سمت راستم میندازم و با چشمهام به چشمهای لرزون و ترسیدش نگاه میکنم و با صدای سرد و تمسخرآمیز میگم:
- میخواستی من رو دور بزنی؟! منی که شما مفتخورها رو تا اینجا آوردم و پول بهتون دادم.
لبخندی به لب میارم که اون رو ترسیدهتر میکنه و قبل از اینکه حرفی بزنه، میگم:
- بازی حالا حالاها تموم نمیشه، عزیزم! تازه شروع شده!
و بعد گلولهای که هوا رو شکافت و بر پیشونیای نشست.
حال کردین که چقدر باحال نوشتم؟ انقدر دوست دارم این دیالوگ رو بگم که نگین
- میخواستی من رو دور بزنی؟! منی که شما مفتخورها رو تا اینجا آوردم و پول بهتون دادم.
لبخندی به لب میارم که اون رو ترسیدهتر میکنه و قبل از اینکه حرفی بزنه، میگم:
- بازی حالا حالاها تموم نمیشه، عزیزم! تازه شروع شده!
و بعد گلولهای که هوا رو شکافت و بر پیشونیای نشست.
حال کردین که چقدر باحال نوشتم؟ انقدر دوست دارم این دیالوگ رو بگم که نگین