نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار غم انگیز ترین پایان هایی که برای رمان خوندید

  • نویسنده موضوع Edward
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 37
  • بازدیدها 1,372
  • کاربران تگ شده هیچ

Altinay*

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,312
پسندها
6,264
امتیازها
24,673
مدال‌ها
26
  • #21
اس ام اس خیلی بد بود
با یه رمان بود اسم دختره مانیا بود اسم عشقش مانی بعد پسره میمره دختره با کسی که باهاش لج بود ازدواج میکنه
 
امضا : Altinay*

Dark night

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,737
پسندها
19,057
امتیازها
48,373
مدال‌ها
28
  • #22
یه رمان بود به اسم کلت طلایی
داستان اینجوری بود که درمورد یه دختر به اسم یگانه بود که قاتل بود و وقتی بهش میگن باید بری و یه سری اطلاعات از خونه دوتا پلیس بیاره و خودشون رو هم بکشه، بعد دختره وقتی می‌خواد پسره رو بکشه یاد برادرش که مجبورش کردن بکشش میوفته و ولشون میکنه و فرار میکنه و و طی یک سری اتفاقات فراموشی میگیره ک میاد خونه همین دوتا پلیس که مادر و زن‌برادر اون پلیسه رو کشتن و عاشق همون پلیسه میشه و اون پلیسه رو رئیسای دختره میکشن و دختره هم میره انتقام اون رو بگیره. درآخر وقتی موفق شد تیر میخوره و درحالی که کف خیابون به اسمون نگاه میکنه جون میده! خیلی هم دردناک
یا یه رمان بود به اسم لرد سوداگران و جلد دومش دوئل حقیقت، فقط بگم شخصیت اصلی داستان هرچی تلاش کرد خانوادش رو در امان نگه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dark night

ghatre

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
125
پسندها
2,992
امتیازها
16,633
مدال‌ها
11
  • #23
رازی که جگر میسوزاند...
آخرش به مرگ ختم نشد اما به نظر من غمگین تموم شد.
ماهی ها نمیمرند
دختره فک کنم اسمش ماهدخت بود ماهی صداش میکردن آخرش رفت توی دریا خودکشی کرد و با این جمله تموم شد که" چیزی که برای بقیه مرگه برای ماهی زندگیه" واقعا داستان ضدحالی بود...
 
امضا : ghatre

شکوفه هلو

رو به پیشرفت
سطح
4
 
ارسالی‌ها
50
پسندها
383
امتیازها
2,033
مدال‌ها
4
  • #24
اسمش یادم نمیاد ولی مرده تو یه جزیره متروکه گیر افتاده بود برگست به شهرش دید زنش رفته با یوی دیگه عروسی کرده بعد مرده با خودش گفت من با چه بدبختی به امید دوباره در کنار همسرم بودن با مرگ‌جنگیدم خمون بهتر میمردم
 
امضا : شکوفه هلو

شکوفه هلو

رو به پیشرفت
سطح
4
 
ارسالی‌ها
50
پسندها
383
امتیازها
2,033
مدال‌ها
4
  • #25
کلا رمانه حالم بهم زد خخ
 
امضا : شکوفه هلو

Rikadow

کاربر نیمه فعال
سطح
33
 
ارسالی‌ها
546
پسندها
39,186
امتیازها
58,173
مدال‌ها
17
  • #26
دلواپس توام
تهش دختره و پسره بهم میرسن ولی اخرش یک فرد خوب میمیره:(

شیرین
خودمم نفمیدم تو این رمانه چخبر بود ولی اخرش غمگین بود و یه متن غمگینی هم بود اخرش ک چشم در اشکانم حلقه زد بعد خوندنش:(

جن زده
تهش این پسره بیچاره میمیره:(
 
امضا : Rikadow

Hadiseh Shahbazi

نویسنده افتخاری
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,504
پسندها
27,865
امتیازها
48,073
مدال‌ها
21
  • #27
بامداد خمار =/

پایان خوشی داشت ولی اونجوری که من میخواستم نشد:a050:

افسردگی و اینام نگرفتم، فقط با خودم گفتم:
- عهههه؟!:blinksmiley:
 
امضا : Hadiseh Shahbazi

Hadiseh Shahbazi

نویسنده افتخاری
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,504
پسندها
27,865
امتیازها
48,073
مدال‌ها
21
  • #28
اس ام اس خیلی بد بود
با یه رمان بود اسم دختره مانیا بود اسم عشقش مانی بعد پسره میمره دختره با کسی که باهاش لج بود ازدواج میکنه
اینم هست،
یک اس ام اس اولین رمان مجازیه که خوندم، دقیقا مال دورانیه که هنوز قرار نبود نویسنده بشم :458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
ولی نامردی بود که به عنوان اولین رمان قرعه به اسم این رمان افتاد:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458083-4185d00c33d822db61caa9316fe525d5:
نویسنده‌ش کی بود؟!
 
امضا : Hadiseh Shahbazi

رویا بیدار

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
82
پسندها
434
امتیازها
3,013
مدال‌ها
8
  • #29
رمان بی برگشت:458073-23caaa916c7c80630299ad4d3e09bb06::458073-23caaa916c7c80630299ad4d3e09bb06: پسره از سرطان مرد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,566
پسندها
20,948
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #30
بله خوندم یه واقعیته مثه فیلم زیبایی که شخصیت اول داستان آخرش.....
کتاب هم ....همینطور
با اشکام بدرقه کردم ولی به نظرم شیرینه .تنوع واینکه بدنیای واقعی بیشتر نزدیکه....
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا