متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته‌ غیرپارسی مجموعه‌ی دلنوشته‌های( say to me)|Eli.Eb کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Lili.Da
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 1,439
  • کاربران تگ شده هیچ

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,735
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
the darkness، The giant of despair، Flood of hatred It was flowing inside me. I was blind. I was constantly screaming. I was drowning in the cold and loneliness. God came.The light came. Lighting came. Love came. alone went .The nostalgia went away. The fear went away. I ll dose not forgotten. God came with miracles.

تاریکی، غول ناامیدی، سیل نفرت در درونم جاری بود. من کور بودم. مدام جیغ می زدم. غرق در سرما و تنهایی بودم. خدا آمد نور آمد. روشنایی آمد. عشق آمد تنهایی رفت .دلتنگی رفت. ترس رفت. فراموش نمی کنم خدا با معجزه آمد.
 
امضا : Lili.Da

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,735
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
My voice was never good for anyone. Nobody ever told me Saddam Your voice is good

No one ever asked me to stay Nobody told me my laughter was sweet But I like his laugh . i like His voice And I love his look





(
صدای من هیچ وقت برای کسی خوب نبود.
کسی به من هیچ وقت نگفت
صدام کن
صدای تو خوب است
هیچ کس از من نخواست که بمانم هیچ کس به من نگفت که خنده ام شیرین است اما من از خنده او خوشم می آید. من صدای او را دوست دارم و نگاهش را دوست دارم)
 
امضا : Lili.Da

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا