گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان افسون چپ دست | محیا دشتی کاربر انجمن یک رمان

[الهه یخی]

سلام
دلیلش رو تو پارت فک کنم یازده رایمونرد توضیح داده بود که مردم دیگه به جادوی قدرتمند چپ دستا حسادت میکردن. در نتیجه هم توی دهکده زندگیشونو بدون جادو ادامه دادن...
و منظورتون از افعال ماضی و مضارع نفهمیدم یکم ساده تر بگین لطفا ^_^

اره اونو خوندم.
ببین مثلا داری داستان می‌نویسی، و زمان حال رو توضیح میدی ولی فعلت تو زمان گذشته صرف میشه. بعد یهو برمی‌گرده تو زمان حال
مثلا:
آروم به‌سمتش میرم. با لحن ملایمی گفتم:...
این غلطه. باید مثل یکی از حالا زیر نوشته بشه:
آروم به‌سمتش می‌رم. با لحن آرومی می‌گم
آروم به‌سمتش رفتم. با لحن آرومی گفتم

 

[~Deku]

اره اونو خوندم.
ببین مثلا داری داستان می‌نویسی، و زمان حال رو توضیح میدی ولی فعلت تو زمان گذشته صرف میشه. بعد یهو برمی‌گرده تو زمان حال
مثلا:
آروم به‌سمتش میرم. با لحن ملایمی گفتم:...
این غلطه. باید مثل یکی از حالا زیر نوشته بشه:
آروم به‌سمتش می‌رم. با لحن آرومی می‌گم
آروم به‌سمتش رفتم. با لحن آرومی گفتم

حواس واسم نمونده... =\
دست خودم نیست گاهی از دستم درمیره تو زمان حال مینویسم...

 

[الهه یخی]

حواس واسم نمونده... =\
دست خودم نیست گاهی از دستم درمیره تو زمان حال مینویسم...

اره می‌دونم، منم بعضی وقتا بین حال و گذشته افعالم تغییر پیدا می‌کنه. فقط باید خوند و متوجه ابرادها شد

 

[الهه یخی]

خیلی بهتر شده محیا جون
بی‌صبرانه منتظر اتفاقاتی که داخل اکادمی رخ میده هستم

 

[~Deku]

خیلی بهتر شده محیا جون
بی‌صبرانه منتظر اتفاقاتی که داخل اکادمی رخ میده هستم

از اینجا به بعد تازه جالب میشه
قراره دوستای جدیدی پیدا کنن
همچنین درسایی هم درمورد مانا داده میشه که خیلی مهمن
ممنون

 

[الهه یخی]

از اینجا به بعد تازه جالب میشه
قراره دوستای جدیدی پیدا کنن
همچنین درسایی هم درمورد مانا داده میشه که خیلی مهمن
ممنون

همین اتفاقات قراره جذاب‌ترش کنه
امیدوارم دوست‌های خوب پیدا کنن

 

[الهه یخی]

یا اینا؟

مشاهده فایل‌پیوست 427970
مشاهده فایل‌پیوست 427971

ولی اینم عالیه. مخصوصا که موهاش همرنگ موهای دوقاوهاست

 

[الهه یخی]

با رنگ مو زیاد کار ندارم چون موی بور هم به طلایی میتونه بزنه هم قهوه ای
بیشتر قیافه مهمه برام

انتخاب سخت شد
همون که موهاش قهوه‌ایه :)

 

[Farnaz.zar]

سلام گلم، حالت خوبه؟

چون تو رمان منو می‌خونی، منم تصمیم گرفتم رمان تو رو بخونم و نظرم رو بگم
خب من چندتا از پست‌های نفرین چپ دست رو خوندم. بنظرِ من بیشترِ پرش‌های زمانی رو حذف کن، تا پست ۱۵ شاید بیشتر از ۷ یا ۸ بار فلش بک زده بودی و این خواننده رو گیج می‌کنه که الان دقیقا تو کدوم زمانیم؟!
خیلی زود بین آرمین و سارا زاویه دید رو عوض می‌کنی این باعث میشه نتونیم با شخصیت‌هات ارتباط برقرار کنیم و در نتیجه منتقدها بهت میگن توی شخصیت پردازی ضعف داری!
کلا به نظر من نقطه ضعف رمانت همین سیر تندش بود. مثلا مُردن مادرشون خیلی سریع اتفاق افتاد طوری که حس خاصی رو به آدم منتقل نمی‌کرد! بهتر بود چند پست درمورد مادرشون یا خانواده‌ی چپ دست‌ها توضیح بدی و بعد صحنه‌ی مرگ رو با...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Farnaz.zar]

سلام گلم، حالت خوبه؟

چون تو رمان منو می‌خونی، منم تصمیم گرفتم رمان تو رو بخونم و نظرم رو بگم
خب من چندتا از پست‌های نفرین چپ دست رو خوندم. بنظرِ من بیشترِ پرش‌های زمانی رو حذف کن، تا پست ۱۵ شاید بیشتر از ۷ یا ۸ بار فلش بک زده بودی و این خواننده رو گیج می‌کنه که الان دقیقا تو کدوم زمانیم؟!
خیلی زود بین آرمین و سارا زاویه دید رو عوض می‌کنی این باعث میشه نتونیم با شخصیت‌هات ارتباط برقرار کنیم و در نتیجه منتقدها بهت میگن توی شخصیت پردازی ضعف داری!
کلا به نظر من نقطه ضعف رمانت همین سیر تندش بود. مثلا مُردن مادرشون خیلی سریع اتفاق افتاد طوری که حس خاصی رو به آدم منتقل نمی‌کرد! بهتر بود چند پست درمورد مادرشون یا...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.