متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی اشعار علی احمد سعید ( آدونیس )

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 347
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
تو از من متنفر نیستی
تو از تصویری که از من ساختی متنفری
و این تصویر من نیستم
بلکه خودِ توست
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
میان من و چشم‌هایت
آن هنگام که
چشمان‌ام را
در چشم‌هایت
غرق می‌سازم
سپیده‌ی ژرف را می‌بینم
و گذشته‌ی کهن را

و آنچه را که نمی‌دانستم
می‌بینم
و احساس می‌کنم
هستی
میان من و چشم‌هایت
جریان دارد
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
رفتن همیشه بی‌دلیل است و
آمدن همیشه دلیلی دارد

تن نیست آدمی
عدد است
کم‌ می‌شود
هر روز

آدمی
می‌اندیشد و
تن
می‌نویسد

چه نیازی به سربلندی
وقتی آسمان
روی شانه‌های من است

سنگ
کتابِ بردباری‌ست

آتش اگر نبود
کسی آب را به یاد می‌آورد ؟

سفید
سیاهی‌ست که فراموش کرده نامش را

برای فهمِ ماسه
موج باید بود

مرگ
زندگیِ جاودانی است و
زندگی
مرگی ناگهانی
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
تنِ تو
گُلی‌ست در راه
گُلی که پژمرده می‌شود
روزی
گُلی که شکوفه می‌کند
روزی

صبحْ
دل‌تنگِ قدم‌های توست
بیدار که می‌شوی
سرشار می‌شود از خواستن
تن‌ات

زیباست
باران
سرشار می‌شود از چشمه‌های روان
باران
سرشار می‌شود از تن
باران

صبح
تنیده در خود تنی را
آغوشی را که گشوده می‌شود رو به تو
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
نه چیزی می شناسم
نه به چیزی تعلق دارم
این نادانی را دوست دارم
زیرا می توانم با آن تو را بشناسم
چون طفلی که از مادرش می آموزد
و تا همیشه یاد می گیرد
من با شناختن تو
از آن تو هستم
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
من به بتی ایمان آورده ام
که چشمانش شبیه توست
پدرانت می گفتند او خالق توست
مادرانت نذر پاهایش می کردند
ومن
به سنت قبیله ام
قربانی ات می شوم
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
رسید صبح از راه و
من نرسیدم
گم کرده ام راه را
در سایه ی تاریکی
در سپیده ی بی سایه
طاقت از کف داده ام انگار
جامی در دستم
مستم
گوش میچسبانم به دیوار
که از هر روزنی
چیزی بشنوم
دنیا همین است واقعاً ؟
باید غصه خورد ؟
باید امیدوار ماند ؟
ترجیح میدهم ترانه بخوانم فعلاً
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
مقرر شده این جهان نبینمت
جهان دیگر هم بهشت نخواهم رفت
زیرا من کافر بوده ام
و بتی پرستیدم
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
عاشق بودن تنهایی غریبی ست
نه دل می ماند و
نه دلداری
کاغذهایت همه خالی از واژه می شوند
کتابهایت همه سفید
فنجان قهوه ات پراز سرنوشت تلخ
عاشق بودن جهان تنهایی ست
باران تنهایی ست
پیاده روی در شهر تنهایی ست
عاشق بودن
پنجره ای ست روبروی قبرستانی وسیع
که تنها یک گور دارد
آن هم تنهایی ست
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
اینکه چشمان تو زیباست
درشعر من نمی گنجد
هنوز کلماتی هستند که کسی نمی شناسد
کلماتی در وصف زیبایی چشمهای تو
کلماتی که اگر یافت شود
کسی درک نخواهد کرد
 
امضا : SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا