متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد داستان کوتاه لونار | الیف شریفی نویسنده برتر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Najva❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 301
  • کاربران تگ شده هیچ

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا​

عنوان: لونار
نام نویسنده: الیف شریفی
لینک داستان: لونار

خلاصه:
هویت، عاملی که تجلی‌گر آدمیت و زندگیست و دیوانگی همان خودکار قرمزیست که خط باطلی ظاهری بر دیواره‌اش می‌زند. جدال بین جنون و تقلا برای هویتی از دست رفته، از کوچک‌ترین دغدغه‌های دخترکیست که زندگی‌‌اش، آبستن صفحه‌ی سیاه بدبختی‌ها می‌شود؛ درست از همان شبی که کالبد خود را رقص‌کنان به زیر ماه کامل و اثر دیوانه‌وارش، تقدیم ارواح گره خورده به انتقامی دیرین نمود.

نظرات زیباتون:
 
امضا : Najva❁

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,334
پسندها
43,803
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
19
  • #2
سلام به نویسنده ی عزیز
خسته نباشید
جهت دوره همخوانی
داستان لونار اولین چیزی که من و جلب کرد عنوانش بود. که معنیش برام مبهم بود. وقتی معنی عنوان رو فهمیدم خیلی جذاب به نظرم اومد و دوست داشتم ارتباطش رو با رمان بدونم.
خلاصه و مقدمه هر دو خیلی قشنگ و خوب بود. مخصوصا مقدمه که خیلی کوتاه اما واقعا دلنشین بود.
شروع داستان آدم و وادار میکرد به ادامه دادن و این جزو نکات مثبته.
قلمتون هم که دیگه جای نقد نمیزاره. عالیییییی.
به شدت لذت بردم از توصیفاتتون. توی توصیف احساسات خیلی خوب عمل کردید. طوری توصیف کردید که انگار حادثه داره جلوی چشم خواننده رخ میده.
در کل داستان عالی و جذابی بود.
به خاطر رتبه ای که این داستان کسب کرده هم بهتون تبریک میگم. :414:
قلمتون مانا.:405:
 

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #3
سلام به نویسنده ی عزیز
خسته نباشید
جهت دوره همخوانی
داستان لونار اولین چیزی که من و جلب کرد عنوانش بود. که معنیش برام مبهم بود. وقتی معنی عنوان رو فهمیدم خیلی جذاب به نظرم اومد و دوست داشتم ارتباطش رو با رمان بدونم.
خلاصه و مقدمه هر دو خیلی قشنگ و خوب بود. مخصوصا مقدمه که خیلی کوتاه اما واقعا دلنشین بود.
شروع داستان آدم و وادار میکرد به ادامه دادن و این جزو نکات مثبته.
قلمتون هم که دیگه جای نقد نمیزاره. عالیییییی.
به شدت لذت بردم از توصیفاتتون. توی توصیف احساسات خیلی خوب عمل کردید. طوری توصیف کردید که انگار حادثه داره جلوی چشم خواننده رخ میده.
در کل داستان عالی و جذابی بود.
به خاطر رتبه ای که این داستان کسب کرده هم بهتون تبریک میگم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Najva❁

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,253
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • #4
با اینکه اولین نظر نشد ولی خب...هعی ●_●
نارین عزیزم، که خدا گوله گوله نمک ریخته تو وجود تو و اینقدر دوست داشتنیت کرده! (کی؟ کجا؟)
خودت بهتر از همه میدونی که از رمان خارجی بدم میومد، ولی خب داستان تو دومین داستان خارجی‌ای بود که خوندم و باید بگم گاااد! چیزای خارجی محشرن :> (این دیالوگ برات آشنا نیست؟)
مثل همیشه که قلمت آسه آسه میره کنج دل جا خوش میکنه، لونار هم همین کارو کرد.رقص قلمت، پیچ و تاب زیبایی که به کلمات میدی، از تو یه نویسنده‌ی عالی (بالاتر از عالی هم داریم؟ هر چی هست همون :>) ساخته دلکم...
(خلاصه امروز دارم برات دیالوگ‌هامون رو مرور میکنم●_)
توصیفاتت رو دوست داشتم (مگه میشه دوست نداشت؟) حس آمیزی عالی بود :)
اتفاقات پیچیده‌ای که در داستانت می‌افتاد، برام جذاب بود.
راستی خیلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Negar.Dayani

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #5
با اینکه اولین نظر نشد ولی خب...هعی ●_●
نارین عزیزم، که خدا گوله گوله نمک ریخته تو وجود تو و اینقدر دوست داشتنیت کرده! (کی؟ کجا؟)
خودت بهتر از همه میدونی که از رمان خارجی بدم میومد، ولی خب داستان تو دومین داستان خارجی‌ای بود که خوندم و باید بگم گاااد! چیزای خارجی محشرن :> (این دیالوگ برات آشنا نیست؟)
مثل همیشه که قلمت آسه آسه میره کنج دل جا خوش میکنه، لونار هم همین کارو کرد.رقص قلمت، پیچ و تاب زیبایی که به کلمات میدی، از تو یه نویسنده‌ی عالی (بالاتر از عالی هم داریم؟ هر چی هست همون :>) ساخته دلکم...
(خلاصه امروز دارم برات دیالوگ‌هامون رو مرور میکنم●_)
توصیفاتت رو دوست داشتم (مگه میشه دوست نداشت؟) حس آمیزی عالی بود :)
اتفاقات پیچیده‌ای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Najva❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #6
درود بر دردونکه من
لونار، رمانی بود با زاویه‌دیدِ متفاوت و خاص.
به همه چیز با یک دید متفاوت می‌پرداختی.
نمونه‌اش آسمانِ بنفش و صورتی
توصیفاتی که در واج به واج رمان جا گرفته بود جدا از ماندگاریش، بسیار بر چشم و دل می‌نشست، درست همچون نویسنده‌ی آنشرلی‌ش‌ [لطفا با این نام یاد آمپول نیفت]
یکی از توصیفات بسیار ماندگاری که جا داره بهش اشاره کنم چشمای لوناست... چشمایی که به‌سانِ ماه می‌مونه... یا چشمای نعنا رنگِ کارن... یا آبیِ چشمای بلا‌... چشم‌ها، ماندگارترین نقش رو در رمان‌ها و داستان‌هات ایفا می‌کنن. مثل چشمای بی‌تفاوتِ طراوت، که در ذهن من قاب گرفته شده.
تو ظواهر رو توصیف نمی‌کنی، نقاشیش می‌کنی در ذهن‌‌... همین‌قدر ماندگار
از توصیفات ایرادی نمیشه گرفت، باقی نکات رمان نیز همچنین
دیگه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Violinist cat❁

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #7
درود بر دردونکه من
لونار، رمانی بود با زاویه‌دیدِ متفاوت و خاص.
به همه چیز با یک دید متفاوت می‌پرداختی.
نمونه‌اش آسمانِ بنفش و صورتی
توصیفاتی که در واج به واج رمان جا گرفته بود جدا از ماندگاریش، بسیار بر چشم و دل می‌نشست، درست همچون نویسنده‌ی آنشرلی‌ش‌ [لطفا با این نام یاد آمپول نیفت]
یکی از توصیفات بسیار ماندگاری که جا داره بهش اشاره کنم چشمای لوناست... چشمایی که به‌سانِ ماه می‌مونه... یا چشمای نعنا رنگِ کارن... یا آبیِ چشمای بلا‌... چشم‌ها، ماندگارترین نقش رو در رمان‌ها و داستان‌هات ایفا می‌کنن. مثل چشمای بی‌تفاوتِ طراوت، که در ذهن من قاب گرفته شده.
تو ظواهر رو توصیف نمی‌کنی، نقاشیش می‌کنی در ذهن‌‌... همین‌قدر ماندگار
از توصیفات...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Najva❁

موضوعات مشابه

عقب
بالا