طنز مدرسه و دانشگاه

[Amin]

همه تو کلاس نشسته بودیم اول ترم بود


ییهو یه دختر ۲۶_۲۷ ساله خشگل از در اومد توو

یکی از دوستان بلند گفت: باقلواروووو.!

بعد همون باقلوا رفت روی صندلی استاد نشست


کلاس یهو ساکت شد و اون دوستمون بدون اینکه چیزی بگه رفت و مثل مرد درسو حذف کرد

 

[Amin]

سرکلاس بودیم یکی از رفقا خوابیده بود یهو استاد
زد روی شونش بهش گفت خوابی؟

اینم پرید هول شد گفت نه آقا دراز کشیده بودیم!

هیچی دیگه همه داشتن صندلی هارو گاز میزدن

 

[Amin]

سرکلاس بودیم میزدیم میرقصیدیم، ناظم اومد گفت عروسی باباتونه؟؟




یکی از بچه ها بلند شد گفت بله ولی شما دعوت نیستی بفرما بیرون

 

[Amin]

هم اتاقی بودن با یه بچه پولدار تو خوابگاه اینطوریه که تخم مرغ و روغن نداریم یه نیمرو بزنیم کوفت کنیم





ولی اناناس و پنیر چدار و شیر بوفالو داریم

 

[Amin]

ﺗﻮ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺍﻣﺴﺎﻝ رتبم ﺑﻴﺴﺘﺎ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﺷﺪﻩ!
بابام‌ ﺩﺍﺷﺖ شیرینی ﭘﺨﺶ ﻣﻴﮑﺮﺩ !!!

ﻣﻴﮕﻢ: ﭼﺮﺍ شیرینی ؟؟؟



ﻣﻴﮕﻪ: فکر ﻧﻤﻴﮑﺮﺩم ﺑﻴﺴﺖ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ تو اسکل تر هم ﺑﺎﺷﻪ

 

[Amin]

یکی از خاطرات دوران راهنمایی من، انضباط تجدید آوردم...

به همین برکت

بعد تو شهریور اومدم ساکت نشستم قبول شدم...

 

[Amin]

‏یه روز ناظممون منو کشوند از صف


بیرون گفت فردا با ولی بیا


گفتم نمیشه با حتی بیام


نمیدونم چرا با شلنگ افتاد دنبالم

 

[Amin]

*معلم: 5+6 چند میشه؟


دانش آموز : مگه خودت نمی دونی؟

معلم : می دونم.

دانش آموز : پس چرا وقت کلاسو میگیری

 

[Amin]

بچه دیر میرسه سر کلاس مدرسه‍♂
معلم عصبانی میشه میگه:(چرا دیر کردی؟ فورا دلیل بیار)


بچه میگه :(روی تابلوی کنار مدرسه نوشته بود(به مدرسه نزدیک میشوید آهسته حرکت کنید!!)


خلاقیتش نابودم کرد

 

[Amin]

*شما هم از این بچه هایی که با استاد صحبت میکنن







و تمام وقت کلاس رو میگیرن..خوشتون میاد.؟؟