متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی اشعار نزار قبانی

  • نویسنده موضوع _harly_
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 487
  • کاربران تگ شده هیچ

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #1
من چیزی از عشق‌مان
به کسی نگفته‌ام!
آن ها تو را هنگامی که
در اشک‌های چشمم
تن می‌شسته‌ای دیده‌اند​
 
آخرین ویرایش
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #2
اشتباه نکن
رفتنت فاجعه نیست برایم
من ایستاده می میرم
چون بیدهای مجنون​
 
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #3
ای قامتت بلندتر از قامت بادبان‌ها​

و فضای چشمانت

گسترده تر از فضای آزادی

تو زیباتری از همه کتاب‌ها که نوشته‌ام

از همه کتاب‌ها که به نوشتن‌شان می‌اندیشم

و از اشعاری که آمده‌اند

و اشعاری که خواهند آمد
 
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #4
با عشق توست که می‌پیوندم

به خدا، زمین، تاریخ، زمان،

آب، برگ، به کودکان آن گاه که می‌خندند،

به نان، دریا، صدف، کشتی

به وب شب آن گاه که دستبندش را به من می‌دهد

به شعر که در آن خانه دارم و به زخم که در من لانه کرده

تو سرزمین منی، تو به من هویت می‌دهی

آن که تو را دوست ندارد، بی وطن است
 
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #5
تویی که روی برگه سفید دراز می‌کشی

و روی کتاب‌هایم می‌خوابی

و یادداشت‌هایم و دفترهایم را مرتب می‌کنی

و حروفم را پهلوی هم می‌چینی

و خطاهایم را درست می‌کنی

پس چطور به مردم بگویم که من شاعرم

حال آنکه تویی که می‌نویسی؟
 
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #6
برف

نوگویی زمین است

وقتی به متن پایبند نباشد

و بخواهد

به شیوه‌ای دیگر

و سبکی بهتر بسراید

و از عشق خود

به زبانی دیگر بگوید
 
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #7
در خیابان‌های شب

دیگر جایی برای قدم‌هایم نمانده است

زیرا که چشمانت

گستره شب را ربوده است
 
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #8
با تو جهانِ لحظه‌های کوچک پایان گرفته

چیزی برای من نمانده

گلی نمانده برای مراقبت

کتابی برای خواندن در تنهایی
 
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #9
من
رازی را پنهان نکرده‌ام!
قلبم کتابی است
که خواندنش برای تو آسان است
من
همواره تاریخ قلبم را می‌نگارم
از روزی که در آن
به تو عاشق شدم!
 
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #10
رفاقت با تو
رفاقت با بادبادکی کاغذیست
رفاقت با باد دریا و سرگیجه
با تو هرگز حس نکرده‌ام
با چیزی ثابت مواجه‌ام!
از ابری به ابر دیگر غلتیده‌ام
چون کودکی نقاشی شده بر سقف کلیسا…
 
آخرین ویرایش
امضا : _harly_
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] _reyhan_

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا