عاشقانه‌ها عاشقانه‌های حسین پناهی

  • نویسنده موضوع SAmirA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 121
  • بازدیدها 3,070
  • کاربران تگ شده هیچ

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
حسین پناهی / سلام ! ای ماه کج تاب !


سلام ! ای ماه کج تاب !

تابان،

بر ویرانه های سفید و سیاه زندگی ام !



گل نرگس !

آیا هرگز

کوکویی شام یازده سر عائله خواهد شد؟

چه فکر شترانه ی ابلهانه ای !

من هیچ ندارم، آقا !

هیچ…

جز چند دانه سیگار،

همین صفحه و

این قلم دشتی افکار ابلهان…



تکیه بده !

به شانه هایم تکیه بده و گریه کن !

من نیز این چنین خواهم کرد…
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
حسین پناهی / همه داستانهای پروانه


و من چقدر دلم می خواهد

همه داستانهای پروانه ها را بدانند که
بی نهایت بار
در نامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند

پروانه ها
آخ
تصور کن
آن ها در اندیشه چیزی مبهم
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند
یادم می آید
روزگاری ساده لوحانه
صحرا به صحرا
و بهار به بهار
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم
عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت

دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم

که در آن دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
شب و روز حسین پناهی

شب در چشمان من است،

به سیاهی چشم‌هایم نگاه کن!

روز در چشمان من است،

به سفیدی چشم‌هایم نگاه کن!

شب و روز در چشمان من است،

به چشم‌هایم نگاه کن!

پلک اگر فرو بندم

جهان در ظلمت فرو خواهد رفت!
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
مهمانی مردگان ... حسین پناهی
حسین پناهی :

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان



نه به دستی ظرفی را چرك می كنند


نه به حرفی دلی را آلوده


تنها به شمعی قانعند


و اندكی سكوت...
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
مهمانی مردگان ... حسین پناهی
حسین پناهی :

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان



نه به دستی ظرفی را چرك می كنند


نه به حرفی دلی را آلوده


تنها به شمعی قانعند


و اندكی سكوت...
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
حسین پناهی
ميزي براي كار
كاري براي تخت

تختي براي خواب

خوابي براي جان

جاني براي مرگ

مرگي براي ياد

يادي براي سنگ

اين بود زندگي!؟
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
نفهمی بد دردی است ... حسین پناهی
پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان!
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
شعر زخم از حسین پناهی
حسین پناهی :
پشت چراغ قرمز

پسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت :

چسب زخم نمی خواهید ؟

پنچ تا ، صد تومن ،

آهی کشیدم و با خود گفتم :

تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم ،

نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو ...
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
شعر سنگ مزار حسین پناهی
خورشید جاودانه می درخشد بر مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود مینهیم و غروب میکنیم هر پسین
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/3/17
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,534
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
شعر اعتراف حسین پناهی
اعتراف
من زنگي را دوست دارم
ولي از زندگي دوباره مي ترسم!
دين را دوست دارم

ولي از كشيش ها مي ترسم!
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبان ها مي ترسم!
عشق را دوست دارم


ولي از زن ها مي ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولي از آينه مي ترسم!
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم مي ترسم!


من مي ترسم ، پس هستم
اين چنين مي گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم

ولي از روزگار مي ترسم!
 
امضا : SAmirA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا