متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار یه کار خطرناک یا عجیب که تو بچگیات کردی رو بگو؟

  • نویسنده موضوع Edward
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 637
  • کاربران تگ شده هیچ

Edward

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
443
پسندها
12,240
امتیازها
31,113
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #1
می تونه یه کار باشه یا یه فکر حالا

تعریف کنید ببینم :big-grin:
البته فقط ادما شجاع جرعتش رو دارن بگن
 
آخرین ویرایش

آبی پَرَست؛

هنرمند انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,475
پسندها
34,121
امتیازها
64,873
مدال‌ها
43
  • #2
می تونه یه کار باشه یا یه فکر حالا

تعریف کنید ببینم :big-grin:
به نام خدا:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
من بچه بودم شهرستان بودیم خونه مادربزرگم همه رفته بودن بیرون فقط من و مادربزرگم خونه بودیم منم حوصلم سر رفته بود زنگ زدم پسرخالهو دخترخاله مامانم بیان بازی کنیم (دخترخاله مامانم ازم چند ماهی کوچیک تره پسرش دانشجو الان) بعدش آقا قرار شد قایم موشک بازی کنیم این پسرخاله مامانم اومد گلدون مورد علاقه مادربزرگمو موقع فرار کردن شیکوند داییم براش خریده بود اوه اوه یه بدبختی بود پشت اون پسره هم به من گفت تو گردن بگیر و فلان و اینا ولی من وقتی بزرگترا اومدن همه چیو گفتم بهشون ولی دایی با عرض پوزش خرم کلی دعوام کرد بنده نیز کلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : آبی پَرَست؛

Hadiseh Shahbazi

نویسنده افتخاری
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,507
پسندها
27,859
امتیازها
48,073
مدال‌ها
21
  • #3
اگه بشه اسمشو گذاشت حماقت :458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
مدام از نرده‌ها سُر می‌خوردم :458167-d89ed67830efef3653fce584f5cd5ea6:
یه بارم سرم شکست :458161-a8d3a06c34691a30a2bfca12caac7f3e:
هنوزم گاهی نرده می‌بینم، می‌شینم روش سُر می‌خورم :458121-4a17a0aa9aa02eb3abb93d43b47025ee:
 
امضا : Hadiseh Shahbazi

Edward

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
443
پسندها
12,240
امتیازها
31,113
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #4
خیلی زیاده کدوم رو بگم ای خدا :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:

خوب من یه بار نزدیک بود پام کنده بشه چون وقتی ماشین وانت میخواست بره تو حیاط خونه پام رو از باربند وانت بیرون اویزون کردم ماشین رفت پای من نرفت گیر کرد ولی نگران نباشید خدا رحم کرد ناقص نشدم الان :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458117-cd0129aac93e0e7447971192287dba7d:
 
آخرین ویرایش

-PANAHツ

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
123
امتیازها
548
مدال‌ها
1
سن
20
  • #5
از نرده سرمیخوردم
آخرشم هیچیم نشد
 
امضا : -PANAHツ

ghatre

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
126
پسندها
2,993
امتیازها
16,633
مدال‌ها
11
  • #6
از نرده‌ی پارکینگ سر میخوردم...یه بارم دختر داییم سوار توپم شده بود( از اون توپای بزرگ مخصوص ورزش) بعد داشت بپر بپر میکرد وقتی یه دور پرید رفت بالا لگد زدم به توپ دختر داییم محکم خورد رو زمین و چند روز حالش بد بود/= توی حیاط خونه یه تشت بزرگ پر آب میکردیم یه بار آب جوش میریختیم یه بار آب یخ بعد رو هم نوبتی خالی میکردیم هرکی تسلیم نمیشد اون برنده بود/= یا از روی در باید بالا میرفتیم و روی لبه‌ی دیوار راه میرفتیم/= سنگر میگرفتیم به هم محکم دمپایی پرت میکردیم... سکه بالا مینداختیم شیر یا خط بازی میکردیم اگه خط میشد من میزدمش اگه شیر میشد اون منو میزد...اگرم که سی بار خط میوفتاد میتونستم سی بار پشت سر هم محکم بکوبم تو صورتش((: یه بارم که بچه بودم تام و جری نگاه میکردم بعد میدیدم جری یه پارچه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ghatre

Mahtab Rezayat

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
672
پسندها
7,863
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
18
  • #7
من خودم یادم نیست ولی دختر عمه‌م میگه وقتی پنج سالم بود، یبار بهش قاشق چنگال پرت می‌کردم. اونم کلی منو زده منم از اونجایی ک توی بچگی لوس بودم کلی گریه کردم و بابامم کلی دعواش کرده
 
آخرین ویرایش
امضا : Mahtab Rezayat

Atefeh13

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
24
پسندها
189
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • #8
من خودم وقتی ۶ یا ۷ سالم بود وسایلم رو جمع کردم( عروسک و چند دست لباس اما بیشتر عروسک) و نصف شبی از خونه زدم بیرون . ساعت حدود چهار صبح بود حالا دلیلشو خودم هم نمیدونم چرا داشتم میرفتم اما نمیدونم چی شد که خودم قبل از بیدار شدن کسی برگشتم خونه
 

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • #9
می تونه یه کار باشه یا یه فکر حالا

تعریف کنید ببینم :big-grin:
البته فقط ادما شجاع جرعتش رو دارن بگن
موهای عروسک مامانمو سوزوندم چون فکر میکردم اونو بیشتر از من دوست داره قابل توجه بعضیا خخخ
 
امضا : AINAZ.R

Rªmin

رفیق جدید انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
64
پسندها
7,044
امتیازها
21,413
مدال‌ها
11
سن
21
  • #10
میخواستم از ارتفاع بپرم:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا