دیگه همه از دقیقه نودی بودن من خبر دارین پس اعتراض وارد نیست. هنوز اولین بار و خاطرهی محمد ۲۳ تبریز بودنت از یادم نرفته، تک تک لحظههای زن داشتنت و یادمه. وقتی شدی ابجیم و یادمه، وقتی شدم باجیت و هم یادمه خلاصه اومدم به رخ بکشم که الزایمر ندارم همهی اون کرم ریختنات و حرص دادنات و اذیت کردنات، غلط گرفتنات، غر زدنامون توی نقد، وقتی که مدیرم بودی، غیب شدنهات، تلاشت برای طلاق گرفتنم و جاده خاکی رفتنات و هم یادمه حرفهامون توی تل و تعریف کردنامونم یادمه و میدونم سال دیگه که تولدت و تبریک میگم یک لیست دیگه از این "یادمه" ها به این متن اضافه شده، تا روزی که جدا الزایمر بگیرم و دیگه هیچکدوم از اینا رو یادم نیاد، پس به خاطر همهی این یادمهها تولدت مبارک.