گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان مرز مخدوش | ستاره لطفی نویسنده انجمن یک رمان

[سـایهـ سـار؛]

رمان: حوالی مرز مخدوش
نویسنده: ستاره لطفی
ژانر: #درام #عاشقانه
خلاصه:
«شاید همان تحولی که همیشه آن را از خدا می‌خواهی، اختتام یک ماجرا و آغازی برای رخدادی جالب‌تر باشد!»
رامش دختری که در نژنگ سادگی‌اش، تمام خود را از دست می‌دهد. با دسیسه‌چینیِ مشئومِ رفیق و آشنا، دخترک از مرز ایران خارج می‌شود و حیات او در حوالی آرکانِ قصه، رقم می‌خورد. گاهی باید ضربه خورد، باید جان و تنت خراشیده شود تا بالاخره به آرامش ابدی برسی. رامش، دختری تک و تنها که از همه ضربه می‌خورد، اما بالاخره در مابین تمامی اتفاقات شوم، آرامش خود را در آغوش یک شخصِ مرموز می‌یابد.

دوستان لطفاً نظراتتون رو در این تاپیک بفرستید.❤️
[URL...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[FATEMEH ASADYAN]

خب بسم الله

ستاره خانم اول اینکه مهارتت توی توصیف خیلی عالیه و یه جوریه انگار ادم خودش اونجاست و اتفاقات رو میبینه
دوم اینکه مقدمت یه جوری جذاب بود که ادمو مجبود میکنه حتما ادامه ی رمان رو دنبال کنه
سوم اینکه چیزی ندارم برای گفتن تا یکم بیشتر پارت بذاری و فیض ببرم​

 

[سـایهـ سـار؛]

خب بسم الله

ستاره خانم اول اینکه مهارتت توی توصیف خیلی عالیه و یه جوریه انگار ادم خودش اونجاست و اتفاقات رو میبینه
دوم اینکه مقدمت یه جوری جذاب بود که ادمو مجبود میکنه حتما ادامه ی رمان رو دنبال کنه
سوم اینکه چیزی ندارم برای گفتن تا یکم بیشتر پارت بذاری و فیض ببرم​

سلام عزیزدلم
خیلی ممنون به خاطر نظر ارزشمندت
حتما در ادامه فیض خواهیم برد*-*

 

[FATEMEH ASADYAN]

سلام عزیز

خب اول اینکه اسمای خیلی قشنگی انتخاب کردی که جزو اسمای تکراری و پر استفاده نیستن و این خیلی خوبه
دوم اینکه احساس میکنم قراره وسطای رمان همه چیز عوض بشه و ذهن خواننده رو الان داری میپیچونی تا اصل قضیه رو رو بکنی
سوم اینکه یکی از خواننده‌ها که منم رمانت خیلی به دلم نشسته و دوستش دارم​

 

[سـایهـ سـار؛]

سلام عزیز

خب اول اینکه اسمای خیلی قشنگی انتخاب کردی که جزو اسمای تکراری و پر استفاده نیستن و این خیلی خوبه
دوم اینکه احساس میکنم قراره وسطای رمان همه چیز عوض بشه و ذهن خواننده رو الان داری میپیچونی تا اصل قضیه رو رو بکنی
سوم اینکه یکی از خواننده‌ها که منم رمانت خیلی به دلم نشسته و دوستش دارم​

سلام عزیزدلم

خوشحالم از اینکه رمان رو می‌خونی و نظراتت رو باهام به اشتراک می‌ذاری

اره قطعا اواسط رمان قراره اوضاع فرق کنه، ایشالا که باهم می‌بینیم

 

[آبی پَرَست؛]

سلام خدمت دوست و همکار
رمانت مطالعه شد.
مقدمه و خلاصه زیبا بودند. اسم رمان هم دلنشین.
فقط تا به حال من وجه مشترکی بین خلاصه و مقدمه و متن رمان ندیدم. امیدوارم جلوتر این‌ها آشکار بشه.
یکم از چهره تعریف کن. توی این پارت‌ها جز اندک چهره سعید از چهره‌ی هیچکس تعریف نشده. یا این‌که سرووضع پرسان یا آرش چطوری بوده.
یکم تو حس و حال اطراف بیشتر کار کن‌. حس و حال آدما اوکیه. توصیف اطرافم خوب بود. شخصیتاتم سعی کن بهتر به رخ بکشی. (حالا منو نبین خودمو گرفتم/: تو استاد مایی)

 

[سـایهـ سـار؛]

سلام خدمت دوست و همکار
رمانت مطالعه شد.
مقدمه و خلاصه زیبا بودند. اسم رمان هم دلنشین.
فقط تا به حال من وجه مشترکی بین خلاصه و مقدمه و متن رمان ندیدم. امیدوارم جلوتر این‌ها آشکار بشه.
یکم از چهره تعریف کن. توی این پارت‌ها جز اندک چهره سعید از چهره‌ی هیچکس تعریف نشده. یا این‌که سرووضع پرسان یا آرش چطوری بوده.
یکم تو حس و حال اطراف بیشتر کار کن‌. حس و حال آدما اوکیه. توصیف اطرافم خوب بود. شخصیتاتم سعی کن بهتر به رخ بکشی. (حالا منو نبین خودمو گرفتم/: تو استاد مایی)

ممنون از نظرت عزیزدلم.
خب قطعا مشخصه که ارتباطش عیان نیست، چون هنوز پست نهم هستیم و نرم نرمک باید مشخص بشه.
برای چهره هم، نمیتونم اول کار بیام مشخص...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[آبی پَرَست؛]

ممنون از نظرت عزیزدلم.
خب قطعا مشخصه که ارتباطش عیان نیست، چون هنوز پست نهم هستیم و نرم نرمک باید مشخص بشه.
برای چهره هم، نمیتونم اول کار بیام مشخص کنم. باید آروم آروم بین رمان پخش کنم توصیفات رو.
اما چشم رو فضا کار میکنم‌.
❤️

دیگه خودت استادی و می‌دونی چی‌کار باید بکنی(=
بی‌بلا
تا آخر همراهتم

 

[سـایهـ سـار؛]

دیگه خودت استادی و می‌دونی چی‌کار باید بکنی(=
بی‌بلا
تا آخر همراهتم

باعث افتخاره عزیزم، ممنون

 

[FATEMEH ASADYAN]

سلام همکار جان

اولا اینکه نسبت به اولش خیلی قلمت بهتر شده و بیشتر توصیف میکنی
پارت آخری که گذاشتی ادمو مجاب میکنه که ادامش رو بخونه
ایشالا که همینجوری که جلو میری موفق و عالی‌تر میشه
موفق باشی عزیزم ​