متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان نبض کند | pitfall / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع paaa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 206
  • کاربران تگ شده هیچ

paaa

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
469
پسندها
8,440
امتیازها
24,773
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «نبض کند» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,334
پسندها
43,803
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • #2
نقد همراه رمان نبض کند
پارت ۴:

چشمام پر اشک بود و قلبم سرشار از ناراحتی یا هر چیزی که هست تندتر از همیشه می‌تپد.
( زمان افعال و جمله بندی صحیح نیست بهتره اینطوری نوشته بشه... چشمام پر از اشک بود و قلبم سرشار از ناراحتی. به طوری که مثل همیشه نمی‌تپید. از توصیف محیط اطراف این شخصیت میشه حرف زد که دقیقا کجا هست؟ میشه به حالات این فرد اشاره کرد که توی چه حالتی قرار داره. چطوری وایساده و... همینطور توصیف احساسات برای یه حالت غمناک یک خط خیلی کمه و می‌تونه بیشتر روش مانور داد و بیانش کرد. لحن حرف زدن و صدای گوینده قبل از دیالوگ می‌تونه بیان بشه برای برقراری ارتباط راحت تر. همینطور به شخصیت پردازی میشه تلنگر زد که این شخصیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,870
پسندها
11,369
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
23
  • #3
نقد همراه نبض کند

#11
- بخور مادر، بخور جون بگیری؛ ببین رنگ به رو نداری.
کیاراد از توی آیینه نگاهی بهم انداخت(در اینجا می‌توانستید نوع نگاه و حالت نگاه شخص را مشخص کنید) و گفت:
- بیخیال مادر من، این هیچیش نیست. همینجوری من رو داره قورت میده، حالا هی تقویتش کن بدتر شه. اصلاً این دختر چاق شده، باید لباس عروس اندازش گیر بیاد یا نه؟
مامانم چشم غره‌ای به کیاراد رفت و گفت:
- کیاراد، بچم رو چشم نزن. کجاش چاقه؟
و بعدش همون‌طور که نی رو توی آب میوه می‌ذاشت گفت:
- بخور دخترم. آخه کیاراد آبمیوه چیه، پسته می‌گرفتی یکم تقویت بشه.
کیاراد از توی آیینه حرصی نگاهی بهم انداخت که زبونم رو براش بیرون آوردم. همیشه از بچگی همین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh
عقب
بالا