- ارسالیها
- 155
- پسندها
- 1,018
- امتیازها
- 6,463
- مدالها
- 9
- نویسنده موضوع
- #1
دلنوشتههای: بید بیمجنونی در من قدم میزند
به قلم: فاطمه محمدی اصل
مقدمه:
عاق ارغوانا سر انجام دامان زمستان را میگیرد.
حالا او کوله خجل به دوش خمیده دور میشود.
اینجا بهار میشود، آفتاب میتابد و گلی سرخ میروید. جنگلی سبز در بزم شاعرانههای زنی مبهم به تماشا مینشیند. تو بلبلی آوازه خوان میشوی که زندگی در چشمانت نشکند؛ و اما در کلمات نوشته شده من بید بیمجنونی قدم میزند تا باورم کنم جای بوسههایت خشک شده است!
او سر سختانه در طلوع بهارِ زندگانی سوز یک شب سرد زمستانی را تداعی میکند.
پیش از روییدن دوباره...
به قلم: فاطمه محمدی اصل
مقدمه:
عاق ارغوانا سر انجام دامان زمستان را میگیرد.
حالا او کوله خجل به دوش خمیده دور میشود.
اینجا بهار میشود، آفتاب میتابد و گلی سرخ میروید. جنگلی سبز در بزم شاعرانههای زنی مبهم به تماشا مینشیند. تو بلبلی آوازه خوان میشوی که زندگی در چشمانت نشکند؛ و اما در کلمات نوشته شده من بید بیمجنونی قدم میزند تا باورم کنم جای بوسههایت خشک شده است!
او سر سختانه در طلوع بهارِ زندگانی سوز یک شب سرد زمستانی را تداعی میکند.
پیش از روییدن دوباره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش