گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد دلنوشته غزل اشک | فاطمه محمدی اصل کاربر انجمن یک رمان

.fatemeh.m.asl

گوینده آزمایشی
گوینده آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
25/1/22
ارسالی‌ها
140
پسندها
918
امتیازها
5,003
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
دلنوشته‌های: غزل اَشک
به قلم: فاطمه محمدی اصل

مقدمه:
خاطرات شبیه حمله ارتش نظامی به دشمن در سرم رژه می‌رود. یکی توپ و تانک دارد دیگری قدم‌های سنگینش را همراه آن چکمه‌های سبز رنگ آهنی روی زمین می‌کوباند.
منِ بی‌دفاع تنها با یک کلاه‌خود ضربه دیده سنگر گرفته‌ام کنار ستون‌های ویران شده.
چشمانم بغض دارد...
دستانم سخت به لرزه افتاده، انگار در من زلزله‌ای فاجعه‌آور خلق شده باشد و جانم را بگیرد. می‌خواهم خاطرات را، آن صدای بمب‌ و گلوله‌ها را ساکتشان کنم؛ اما لب‌هایم به یکدیگر دوخته شدند. اینکه میترسم نخش در برود و به خونریزی بی‌افتد بسیار وحشت ناک است!
قلم سیاه بختی به دست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

موضوعات مشابه

عقب
بالا