متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه کتاب آخرت | ایمان ایزددوست کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع IMANIZADDOOST
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 431
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

IMANIZADDOOST

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
16
امتیازها
30
  • نویسنده موضوع
  • #1
کد داستان: 460
ناظر: N a d i y a NADIYA._.pd

نام داستان:کتاب آخرت
نویسنده:ایمان ایزددوست
ژانر:#مذهبی، #تخیلی #فانتزی #اجتماعی
خلاصه: پولاد علوی، نزول‌خوری که با رودررویی با آشنایان قدیمیش ز کارهای کرده‌اش پشیمان می‌شود و درست در این زمان طی یک حادثه کشته می‌شود و بعد از مرگ نتایج اعمالش را می‌بیند. به او یک فرصت داده می‌شود تا اشتباهاتش را جبران کند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Mers~

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,692
پسندها
34,732
امتیازها
66,873
مدال‌ها
37
سن
18
  • مدیر
  • #2
IMG_20220209_123722_043.jpg
"والقلم و مایسطرون"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،

خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡

برای انتخاب ژانرِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mers~

IMANIZADDOOST

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
16
امتیازها
30
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:

کتاب آخرت تو سیاهه، ولی این فرصت و داری که سفیدش کنی. همه‌ی آدما این فرصت و ندارند.

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل اول

نگاه پولاد به درِ اتاق گره خورده بود.
زمان به کندی می‌گذشت. زانوانش تاب وزنش را نداشتند. به آهستگی بر روی صندلی کنار دیوار نشست.
دستی بر صورتش کشید و یقه پیراهنش را مرتب کرد. محیط بیمارستان، کلافه‌اش کرده بود. نگاهی به ساعتش انداخت. دو ساعت از بامداد گذشته بود. عصبی شده بود. کارهای زیادی داشت که باید روز بعد انجام می‌شد.
اما حالا در بیمارستان بود و نمی‌دانست چه ساعتی می‌تواند به خانه برود.
از روی صندلی بلند شد و به سمت آب سردکن گوشه‌ی دیوار رفت. قرص مخصوص زخم معده‌اش را از جیب خارج کرد و به کمک لیوانی آب، آن را پایین فرستاد. چنگی به عضلات سینه‌اش زد. حس می‌کرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا