متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار بهترین خاطره‌ات از مدرسه یا دانشگاه چیه؟

زهـرا دُلاریـᥫ᭡

هنرمند انجمن
سطح
21
 
ارسالی‌ها
6,927
پسندها
9,685
امتیازها
55,373
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #1
چالش اینه که بهترین خاطره‌ای که تو مدرسه یا دانشگاه داشتید رو بگید!:day-dreaming:

من که اردوهاش رو دوست داشتم. مخصوصا وقتی برای علوم و نجوم رفتیم.:inlove:
 
امضا : زهـرا دُلاریـᥫ᭡

M.JOUDI❁

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
44
 
ارسالی‌ها
960
پسندها
67,106
امتیازها
58,773
مدال‌ها
36
سن
21
  • مدیر
  • #2
بهترین خاطره‌ی من از مدرسه مال سال دهممه
فکر کنم تو اردیبهشت ماه سال دهمم بود. معلم زیستمون تو مدرسه یه نمایشگاه راه انداخت بعد ما بچه‌های تجربی تو غرفه‌هاش هرکدوم یکار میکردیم... یسریا از بچه‌ها خون میگرفتن و رو خون یسری ازمایشا میکردن مثلا واسه گروه خونیا اینا... یسریام غرفه‌ی تشریح داشتن هم بدن انسان هم چنتا از حیوونا رو تشریح کردن... یسریام راجب منابع طبیعی توضیح میدادن... یه غرفه‌م مال گیاهای دارویی و فسیلا و این چیزا بود
غرفه‌ی خوردنی و سرگرمیم داشتیم... یه کیکایی اورده بودن که@_@ هنوزم بهش فکر میکنم گشنم میشه =/
بعد از مدرسه‌های پسرونه و دخترونه‌های دیگه دعوت کرده بودن اونام با دانش‌اموزاشون اومده بودن مدرسمون
چنتا از بچه‌های مدرسه هم سازاشونو اورده بودن و کنسرت گذاشته بودن تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.JOUDI❁

M.JOUDI❁

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
44
 
ارسالی‌ها
960
پسندها
67,106
امتیازها
58,773
مدال‌ها
36
سن
21
  • مدیر
  • #3
دانشگاه کلا یه ترم رفتم فلن ولی درکل یسری با بقیه دانشجوها رفتیم اتاق فرار خیلی خوش گذشت:big-grin::popcorm1:
 
امضا : M.JOUDI❁
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ryhneae

fatemeh_keshavarzi

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
13
پسندها
146
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #4
همش کرونا بود
 

کالادریوس

رو به پیشرفت
سطح
3
 
ارسالی‌ها
116
پسندها
254
امتیازها
1,203
مدال‌ها
4
  • #5
جن گیری داخل یکی از کلاس هایی که همیشه خالی بود البته بعدش فهمیدن و پدرمونو دراوردن
 
امضا : کالادریوس

Mahtab Rezayat

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
672
پسندها
7,863
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
18
  • #6
یبار معلم دینی‌مون سال دهم، همین پارسال، گفت من چهارشنبه امتحان میگیرم، ما دهم کامپیوتر گفتیم امتحان دانش فنی داریم، ولی گوش نکرد و گفت من امتحانمو میگیرم و شما دانش‌آموزید و باید بخونید هرچی بهتون میگن.
ما دهم کامپیوترا هم سر امتحانش لج کردیم، هیچکدوممون امتحان ندادیم.
همه داشتن امتحان دینی میدادن، ما دهم کامپیوترا اون آخر کلاس، ردیف نشسته بودیم بیکار. انقد معلمه حرص خورد ک نگو!
حتی مدیرم رفت صدا زد. مدیره فک کنم بهش گفته بود زیاد بهشون سخت نگیرید.

بعد امتحانشم بچه‌هایی که داشتن امتحان میدادن میگفتن انقد سخت بوده و فلان...

- خیلی خوب بود واقعا. قدرت دهم کامپیوترو نشون دادیم قشنگ :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : Mahtab Rezayat

meli);

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
244
امتیازها
1,078
مدال‌ها
2
  • #7
تقلب کردن با کل کلاس (((:
یه بارم من نماینده کلاس بودم به بچه ها کاری نداشتم کلا برای خودشون پارتی میگرفتن
هر چند بعدا سود بردم از این مهربونی هام
 
امضا : meli);

Dark night

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,738
پسندها
19,067
امتیازها
48,373
مدال‌ها
28
  • #8
پارسال کلاس نهم، چون از هفتم که وارد مدرسه شدیم کرونا بود هیچ‌جا ما رو نبردن تا پارسال که شاگرد ممتازا و افرادی که تو مسابقات مقام اوردن رو بردن رستوران
هیچی دیگه ماهایی که تو مدرسه بودیم گفتیم چرا با وجود اینکه سه ساله اینجاییم تا سر کدچه ما رو نبردین و اینا
اقا دیدم فایده نداره، القضا روزی که اونا رو بردن رستوران ماها هم امتحان مطالعات داشتیم
ماهم اعتصاب کردیم با دوتا کلاس نهم دیگه، رفتیم وسط مدرسه دایره وار نشستیم و بزن و بکوب و برقص، هفتم و هشتم ها هم عین جن زده ها نگامون میکردن و مونده بودن که ما چرا همچین میکنیم
هیچ دیگه اون‌روز نه امتحان دادیم و نه گذاشتیم معلمی درس بده
 
امضا : Dark night

خیال آبی

گوینده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
1,450
پسندها
3,984
امتیازها
24,573
مدال‌ها
22
  • #9
هیچی کلاس هفتم بودیم و عید سال جدید بعدا طی اون جشنی گرفتیم داخل حیاط مدرسه فقط کلاس ما بود بعدا یکی از بچه ها ماهی آورده بود هیچی ماهی مرد
اینا رفتن خالیش کردن تو دسشویی
:458167-d89ed67830efef3653fce584f5cd5ea6::610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678:
بعدا معلم عربیمون تسلیت گفت، گفت خدا بیامرزه بنده خدا رو
خبر نداشت کجا قبرش کردن
 
امضا : خیال آبی
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Madhklf

Madhklf

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
382
پسندها
5,183
امتیازها
21,773
مدال‌ها
13
  • #10
بهترین خاطره همون روزایی بودن که کلاس تشکیل نمیشد.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا