• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه آشیانِ زوال (فصل اول) | خزان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع KHAZAAN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 1,244
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

KHAZAAN

مدیر تالار نقد + گوینده آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
20/12/18
ارسالی‌ها
886
پسندها
65,138
امتیازها
58,173
مدال‌ها
34
سن
20
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
نیم‌نگاهی به سمت اد انداخت و او را سرزنش کرد:
- درضمن، احمق اگه این‌جوری بود که بازیکنای قبلی اینجارو صدبار سوراخ کرده بودن. به نظرت اون‌وقت انقد یه دست بود؟
اد که تازه پی به درجه‌ی احمقانه بودنِ سوالش برده بود، هیچ نگفت. هردو با دقت مشغول کنکاش بودند که با حلقه شدن ناگهانیِ بازویی به دور گردنشان، سرهایشان به یکدیگر خورد و فریادشان بلند شد. مایک با خنده‌ای که فقط برای حرص دادنِ اد و ویل بود، گفت:
- هی رفقا، اینجا باهم چه می‌کنین؟
ویل به سختی گردنش را از حصار تنگِ بازوی مایک رها کرد و مشت محکمی به پهلوی او زد. مایک از شدت ضربه، دستش از دور گردن اد هم آزاد شد و به عقب پرت شد و با کمر روی زمین افتاد.
- نقشه‌ی قتلِ تورو می‌کشیدیم روانی!
مایک اما برخلاف دردی که در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : KHAZAAN

KHAZAAN

مدیر تالار نقد + گوینده آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
20/12/18
ارسالی‌ها
886
پسندها
65,138
امتیازها
58,173
مدال‌ها
34
سن
20
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
هم مایکل و هم ویل با شنیدن فریاد ناگهانی و نسبتا بلند اد، ساکت شدند. صدای دورگه‌ی ادی، لحنِ خشن و نبضِ تندِ رگ پیشانی‌اش، برای این دو، بیش از حد غریبه به نظر می‌رسیدند. کم پیش می‌آمد که ادی برخورد خشنی با اطرافیانش داشته باشد. اصولا او در جمع‌هایشان همان شخصِ آرام و متینی بود که در گوشه‌ای می‌نشست و با لبخند به صحبت‌های بی‌سر و ته دیگران گوش می‌داد. اما متاسفانه مایکل توانایی به هم ریختن اعصاب و روان هرکسی را داشت. ویلی که انگار منتظر همین واکنش اد بود تا آرام بگیرد و مانند موشی که دم به تله داده به خودش نپیچد، کمی بدنش را تکان داد و با لحنِ محتاط و کمی عصبی گفت:
- ادی میگم ولم کن! کاریش ندارم... .
ادی نگاهِ خشمگینش را از مایک گرفت و به ویل خیره شد.
- بهتره که سر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : KHAZAAN

KHAZAAN

مدیر تالار نقد + گوینده آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
20/12/18
ارسالی‌ها
886
پسندها
65,138
امتیازها
58,173
مدال‌ها
34
سن
20
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
سلام و درود خدمت همراهان عزیز آشیان زوال
با عرض پوزش بابت این وقفه‌ی طولانی، مِن بعد سعی می‌کنم که پارت‌گذاری منظم و روی اصول باشه. امیدوارم که شما هم از ادامه ی این داستان خوشتون بیاد.♡
یک نکته: نیاز بود که بگم برای تصحیح تعداد خطوط پارت‌ها، چند پارت تکراری رو مشاهده کردید و در این پارت‌ هم چند خط از پارت قبل موجود هستش. پس اگر پارت‌های پیشین رو مطالعه کردید لطفا از این به پارت به بعد ادامه بدین.^^


نگاهش را از او گرفت و روی پنج نفری که کنار هم نشسته بودند و به دیوار تکیه زده بود بودند چرخاند. تیر نگاهش روی مایک که در کنارِ دختر ریز جثه‌‌ی بوری نشسته بود متوقف...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : KHAZAAN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا