- تاریخ ثبتنام
- 20/12/18
- ارسالیها
- 886
- پسندها
- 65,138
- امتیازها
- 58,173
- مدالها
- 34
- سن
- 20
سطح
43
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
نیمنگاهی به سمت اد انداخت و او را سرزنش کرد:
- درضمن، احمق اگه اینجوری بود که بازیکنای قبلی اینجارو صدبار سوراخ کرده بودن. به نظرت اونوقت انقد یه دست بود؟
اد که تازه پی به درجهی احمقانه بودنِ سوالش برده بود، هیچ نگفت. هردو با دقت مشغول کنکاش بودند که با حلقه شدن ناگهانیِ بازویی به دور گردنشان، سرهایشان به یکدیگر خورد و فریادشان بلند شد. مایک با خندهای که فقط برای حرص دادنِ اد و ویل بود، گفت:
- هی رفقا، اینجا باهم چه میکنین؟
ویل به سختی گردنش را از حصار تنگِ بازوی مایک رها کرد و مشت محکمی به پهلوی او زد. مایک از شدت ضربه، دستش از دور گردن اد هم آزاد شد و به عقب پرت شد و با کمر روی زمین افتاد.
- نقشهی قتلِ تورو میکشیدیم روانی!
مایک اما برخلاف دردی که در...
- درضمن، احمق اگه اینجوری بود که بازیکنای قبلی اینجارو صدبار سوراخ کرده بودن. به نظرت اونوقت انقد یه دست بود؟
اد که تازه پی به درجهی احمقانه بودنِ سوالش برده بود، هیچ نگفت. هردو با دقت مشغول کنکاش بودند که با حلقه شدن ناگهانیِ بازویی به دور گردنشان، سرهایشان به یکدیگر خورد و فریادشان بلند شد. مایک با خندهای که فقط برای حرص دادنِ اد و ویل بود، گفت:
- هی رفقا، اینجا باهم چه میکنین؟
ویل به سختی گردنش را از حصار تنگِ بازوی مایک رها کرد و مشت محکمی به پهلوی او زد. مایک از شدت ضربه، دستش از دور گردن اد هم آزاد شد و به عقب پرت شد و با کمر روی زمین افتاد.
- نقشهی قتلِ تورو میکشیدیم روانی!
مایک اما برخلاف دردی که در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.