عکس اُتاقِ‌آبـے‌من

[ماهی قرمز؛]

مـن‌اندوهگیـن‌نیستـم
خودِ‌اندوهِ‌جهـانم
و‌جهـانے‌درسینـه‌ام‌مےگریـد...

 

[ماهی قرمز؛]

دنیـا‌جـاۍ‌خطـرناکیـه
نه‌براۍ‌ایـن‌کـه‌آدمـاۍ‌بدۍداره
به‌خـاطرسکـوت‌آدمـاۍ‌خوبـه :)

 

[ماهی قرمز؛]

+مےخوام‌یـه‌حـرف‌تکـرارۍبهـت‌بزنم
-چـه،حرفـے؟¡
+دوستـت‌دآرم:)
-وایـن‌قشنـگ‌تریـن‌حـرف‌تکراریـه‌که‌شنیـدم...

 

[ماهی قرمز؛]

عجـب‌صبـری‌خـدادآرد :)

 

[ماهی قرمز؛]

متاسفانه‌خسته‌م!
میرم‌بخوابم‌...بهم‌زنگ‌نزن،نگرانم‌نشـو
من‌به‌هفته‌ها‌خوابیدن‌نیـازدارم :)

 

[ماهی قرمز؛]

میدونی؟
شایدیه‌جاهایی‌دلتنگت‌شم،یه‌جاهایی‌واقعادلم‌بخوادباشی
امانبودت‌بهتره!
واقعابهتره،جدی‌میگم...
وقتی‌نیستی‌دیگه‌گریه‌نمی‌کنم،دیگه‌عصبی‌نمیشم
آرامش‌بیشتری‌دارم
دیگه‌حداقل‌شبام‌باغم‌وغصه‌های‌بیخودتموم‌نمیشه
میشه‌حالاتشکر‌کنم‌که‌نیستی؟

 

[ماهی قرمز؛]

درحالی‌که‌دستاشوقفل‌کرده‌بود‌به‌پشت‌گردنش‌
ورو‌نیمکت‌نشسته‌بود
پاهاشوتکون‌می‌دادومی‌گفت:
- نمیشه...نمیشه‌یه‌آدم‌اینقدرراحت‌گند‌بزنه‌به‌زندگیت‌و‌بره
ازهمه‌مهم‌تر...
یه‌جوری‌رفتارکنه‌که‌انگارهیچ‌اتفاقی‌نیوفتاده...

 

[ماهی قرمز؛]

وعشـق‌یعنے‌:
غمۍ‌عمیـق‌امـا‌بسیــآرعزیز
آیا‌توتابه‌حــآل‌غمِ‌عزیـزِ‌ڪسـے‌بوده‌اۍ؟

 

[ماهی قرمز؛]

رفتم‌محـݪ‌ڪارش‌اینقدردادزدم‌برگرد...
ڪه‌اشڪ‌ازرومژه‌هام‌ریخت!
عیـن‌این‌فیلمآزنگ‌زد‌دوتا‌گردن‌ڪلفت‌اومدن‌پرتم‌ڪردن‌بیرون
مےگفت:
تومریضے‌روانے،بایدخودتو‌ببندۍبه‌تخت!
خب‌مریض‌مراقبت‌مےخواد
محبـت‌مےخواد،سـوپ‌مےخواد
خودتوبذار‌جاۍمن‌...آدم‌باگرگ‌بیابـونم‌اینجورۍمےڪنه؟
سردشـدوگذاشت‌تو‌تب‌نبودنـش‌بسوزم...

 

[ماهی قرمز؛]

ازچـت‌کردن‌متنفـرم،بیـا‌بـاهـم‌زندگـےکنیـم...