مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

[L97]

سلام کسی رمان کابوسی دردناک و داره؟
اسم دیگش سنگ هم خواهد شکسته

 

[Saraeiiism]

سلام
من دنبال دوتا رمان هستم ممنون میشم کمک کنید پیداش کنم

1- رمان در مورد دختریه که 17-18 سالشه و خانواده اش رو (مادر و پدر و برادر) یه گروه حرفه ای تو خونشون به قتل میرسونن و تنها بازمانده دختره است، افسر پرونده به خاطر شرایط خاص پرونده از دختره نگهداری میکنه و هر دو عاشق هم میشن ولی پلیسه دختره رو پس میزنه و دختره میره خارج از کشور و اونجا درس میخونه و برمیگرده و بعد از برگشتش بالاخره با همون پلیسه ازدواج میکنه

2- رمان در مورد یه خانمیه که با شوهرش اختلاف دارن و شوهرش خیلی تحقیرش میکنه و زنه تقریبا هیچ اعتماد به نفسی نداره تا اینکه خواهر شوهرش از خارج میاد و همراهش دوستش خانوادگیشونو که یه آقایی به اسم امیرعلی ( مطمئن نیستم ) میاره. امیرعلی که قصد داشته خونه بخره و ایران بمونه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[S_j]

سلام
من دنبال دوتا رمان هستم ممنون میشم کمک کنید پیداش کنم

1- رمان در مورد دختریه که 17-18 سالشه و خانواده اش رو (مادر و پدر و برادر) یه گروه حرفه ای تو خونشون به قتل میرسونن و تنها بازمانده دختره است، افسر پرونده به خاطر شرایط خاص پرونده از دختره نگهداری میکنه و هر دو عاشق هم میشن ولی پلیسه دختره رو پس میزنه و دختره میره خارج از کشور و اونجا درس میخونه و برمیگرده و بعد از برگشتش بالاخره با همون پلیسه ازدواج میکنه

2- رمان در مورد یه خانمیه که با شوهرش اختلاف دارن و شوهرش خیلی تحقیرش میکنه و زنه تقریبا هیچ اعتماد به نفسی نداره تا اینکه خواهر شوهرش از خارج میاد و همراهش دوستش خانوادگیشونو که یه آقایی به اسم امیرعلی ( مطمئن نیستم ) میاره...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Blueeye96]

سلام به همگی من دنبال یه رمانم .داستانش اینجوریه که یه دختره که فکرکنم اسمش رها بود تو خونه یه نفر کار میکرده بعد پسر یا نوه خانواده عاشق این میشه یروز که پسره نیس خانوادش دختره رو بیرون میکنن.بعد دختره فک کنم تصادف میکنه میوفته تو رود و یه پیرمرد پیداش میکنه و دخترم حافظشو از دست میده.بعد دختره تصادفی با ارباب روستا اشنا میشه و ارباب عاشق این میشه و روز نامزدی اینا پسر قبلی پیداش میشه و به نامزد دختره میگه ک قضیه چی بوده و عاشق دخترس .نامزد دخترم میگه برو پیش عشقت بعد دختره با پسراولیه دعوا میکنه که دوستش نداره و برمیگرده پیش نامزدش و بهش میگه که فقط اونو دوست داره.فکر کنم اسم پسر اولیه رادین بود

رمان بازگشت ارباب جوان فکر کنم ،...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ستاره حقیقت جو]

یه رمان بود که پسر بچه هرو رو دزدیده بودن ولی فرار کرده بود و گم شده بود و دور از خانوادش بزرگ شده بود اما بر میگرده تا انتقام بگیره. اما عاشق یه دختری میشه و به کل همه چیز تغییر میکنه

کسی اسم این رمان رو میدونه

 

[melika.zfr]

سلام من دنبال یه رمانم موضوعش این بود که یه دختره خون بس نامزدش میشه یعنی با برادر مقتول ازدواج میکته اسمشم کیان بوده خیلی دختره رو کتک میزنه و اذیتش میکنه اخرشم دختره میخواد خودشو تو دریا غرق کنه ولی لحظه اخر پشمون میشه ولی دیگه نمیتونه کاری کنه اخرشم عاشق هم میشن ، راستی دختره میفهمه نامزد سابقش بخاطر خواهرش مرتکب قتل شده و خواهرشو دوست داشته

 

[S_j]

سلام من دنبال یه رمانم موضوعش این بود که یه دختره خون بس نامزدش میشه یعنی با برادر مقتول ازدواج میکته اسمشم کیان بوده خیلی دختره رو کتک میزنه و اذیتش میکنه اخرشم دختره میخواد خودشو تو دریا غرق کنه ولی لحظه اخر پشمون میشه ولی دیگه نمیتونه کاری کنه اخرشم عاشق هم میشن ، راستی دختره میفهمه نامزد سابقش بخاطر خواهرش مرتکب قتل شده و خواهرشو دوست داشته

رمان میخواهم آیه عشقت باشم

 

[taraaa]

دوست عزیز!
منم این رمان رو خوندم سه تا دختر بودن که با سه تا پسر ازدواج میکنن
دختر ها با هم دوست بودن و پسرها هم همچنین!
یکی از این دخترا که مادرشوهرش میگه پاتو از زندگی پسرم بکش بیرون به خاطر جشنی که یکی از همون دوتا دوست صمیمیش گرفته برمیگرده
فکر کنم دختره تو کیش زندگی میکرد
اسمشو اما متاسفانه یادم نمیاد
پیدا میکنم و بهت خبر میدم!

اسمش عشق به توان 6 هست

 

[taraaa]

سلام یه رمان هست که دختره بی حجابه وزیاد معتقد نیس ویه پسر هست که مذهبیه که هردو باهواپیما سقوط میکنن دختره عاشق پسره میشه ویه مدت گمش میکنه بعدکه پیداش میکنه پسره قانعش میکنه وادم مذهبی میشه وکلی درد سرمیکشن تا ازدواج کنن کسی اسمشومیدونه؟

اسمش آدم و هوا

 

[شیمایزدی]

سلام دوستان من دنبال ی رمان میگردم مممنون میشم کمکم کنید...یه دختری بعداز چندسال نازایی بالاخره صاحب ی دختر میشه که اسمشو میزاره نهایت ولی متاسفانه دکترا تشخیص میدن که اون کوره نهایت هرچی بزرگتر میشه بیشتر بخاطر چشماش غصه میخوره تا اینکه مادرش تصمیم میگیره چشمهاشو به دخترش هدیه بده ولی پدر نهایت چیزی متوجه نشه و بهش میگن تصادف باعث شده چشماش دگ نبینن...