مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

[Bayeneh]

سلام عزیزان
ببخشید من یه رمانی رو کمی شو خوندم ولی اسمش رو نمیدونم داستان دختری به نام آیسو هست که تو ۱۸ سالگی به زور با پسر داییش که اسمش امیر علی هست ازدواج میکنه در صورتی که امیر علی دختری به نام دلربا رو دوست داره که دلربا وقتی میفهمه امیر ازدواج کرده ولش میکنه بعد از این آیسو و امیر علی هیچ ارتباطی با هم ندارن و امیر علی میره خارج برای تحصیل و زمانی که بر میگرده توی دانشگاهی که آیسو تحصیل میکنه استادش میش هع در صورتی که پسری به نام مهیار تهرانی آیسو رو دوست داره

 

[Bayeneh]

سلام یه رمانی خوندم به این شرح ولی اسمش رو نمیدونم:
یه دختری بود که اسمش افسونه بعد تو ی آلمان زندگی میکنه و وضع مالیش بده با مادر و برادر ۱۰ ساله اش زندگی میکنه برادرش بیمار میشه فکر کنم مشکل بینایی بعد این دختر برا استخدام میره به یه شرکت تبلیغاتی ایرانی که داخل آلمان بوده اونجا تو راه رفتن به شرکت چون ماشین پیدا نمیکرده و دیر شده بوده سوار ماشین خفن یه پسری میشه که اسمش فرهاده و برادر آرتان که رئیس شرکته خوب این دختر میره تو شرکت وقتی برای مصاحبه میره تو اتاق آرتان حتی بر نمیگرده نگاهش بکنه و میگه چون سابقه ی کار نداری استخدام نمیشی اینم عصبانی میشه میزنه بیرون که فرهادو میبینه بهش میگه چیشده و اونم میگه کمکت میکنم افسون هم شمارشو میده میگه موفق شدی بهم زنگ بزن بعد داشت میرفت یادش...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[تسنیم]

سلام عزیزان
ببخشید من یه رمانی رو کمی شو خوندم ولی اسمش رو نمیدونم داستان دختری به نام آیسو هست که تو ۱۸ سالگی به زور با پسر داییش که اسمش امیر علی هست ازدواج میکنه در صورتی که امیر علی دختری به نام دلربا رو دوست داره که دلربا وقتی میفهمه امیر ازدواج کرده ولش میکنه بعد از این آیسو و امیر علی هیچ ارتباطی با هم ندارن و امیر علی میره خارج برای تحصیل و زمانی که بر میگرده توی دانشگاهی که آیسو تحصیل میکنه استادش میش هع در صورتی که پسری به نام مهیار تهرانی آیسو رو دوست داره

رمان(عشق یا عادت)

 

[Bayeneh]

متشکرم ولی این نیست
در ضمن اسم دختره آیسو هستش

رمان(عشق یا عادت)

 

[Farimah]

یه رمان خوندم ژانرش غمگین و عاشقانه بود.
یه دختره که دوتاداداش داره فکرکنم اسمشونم مهرسام ومهردادبود و عاشق پسری میشه که اونم فقط یه داداش داره ویتیم هست و یه قسمتی از رمان این بود که دختره پسره را تو فرودگاه میبینه که یه دخترا بغل کرد وفکرمیکنه که بهش نامردی کرده ولی اون دختر را به سر پرستی قبول کرده بوده و یکی از داداشای دختره چند نفر را میفرسته وبه کلیه پسره چاقو میزنن و پسره یکی از کلیه هاش را اهدا کرده بود
یه قسمت دیگه ایشم که یادمه این بود که دختره و پسره رو چون دکتر بودن وتوی بیمارستان کار میکردن که یه دفعه هما میبینن و پسره یه دفعه حالش بد میشه و خون بالا میاره ودختره از دکتر میپرسه که چی شده که دکتره میگه به خاطر خوردن نوشیدنی معده اش سوراخ شده
(ببخشید اگه بد توضیح دادم ،اگه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ایمو]

سلام عشقا. من دنبال ۱ رمان میگردم امیدوارم مثل رمان های قبلی بازم بهم کمک کنین.

دختری بود که زبونش تند و تیز بود با پسر داستان هم اخلاقش خوب نبود.خودش مغرور و سرد ولی پسره خیلی خوش اخلاق و مهربون. توی داستان پسر و دختره هی باهم کل کل میکنن و دختره اصلا از پسره خوشش نمیاد. ولی پسره ول کن نیست و هی میچسبه به دختره.

اگه تونستین کمکم کنین. ممنون.

 

[ایمو]

عزیزان اگه رمان بالا هم پیدا نکردین ۱ رمان شبیه ش بهم معرفی کنین. رمانی که دختره سرد و مغرور باشه و پسره شیطون و اصلا هم مغرور نباشه.

یا ۱ رمان که دختره از پسره خوشش نیاد ولی پسره هی خودشو بچسبونه بهش.

یا رمانی که پسره اصلا مغرور نباشه. خلاصه دوستان اگه رمان هایی توی این مایه ها می‌شناسین ممنون میشم معرفی کنین. فقط بهم بگین که کدوم یکیشه.

راستی رمان ( دروغ شیرین و باران ) هم نباشه.

 

[Aabbcc]

سلام
رمان در مورد دختری بود که بعد از مرگ پدرش به ایران برمیگرده مجبوری تو سفارت به عقد پسری که اسمش فکرکنم کیا بود درمیاد ولی بعدا تو خواب بهش ت*جاوز میکنن و اون باردار میشه و فرار میکنه خارج و پسرعمش خیلی کمکش میکنه بعدا نامزد قبلیش بهش قول میده که اون فرد رو پیدا کنه وبا این حرف میکشونتش ایران و بعد ها مشخص میشه که همون کس نامزدش بوده و بخاطر انتقام از پدر دختره با همکاری شوهر عمه دختره این کار رو کرده
اسم خواهر پسره پریساس و بعدا با مردی به اسم احمد ازدواج میکنه دختره دوباره باردار میشه و این که ویار بوی بدن شوهرش بوده دزدکی لباس پسره برمیداره اونم سر میرسه میگه تا وقتی خودم هستم چرا لباس
اگر پیدا کردین به من بگین

رمان بن بست رو...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Aabbcc]

سلام عزیزان
ببخشید من یه رمانی رو کمی شو خوندم ولی اسمش رو نمیدونم داستان دختری به نام آیسو هست که تو ۱۸ سالگی به زور با پسر داییش که اسمش امیر علی هست ازدواج میکنه در صورتی که امیر علی دختری به نام دلربا رو دوست داره که دلربا وقتی میفهمه امیر ازدواج کرده ولش میکنه بعد از این آیسو و امیر علی هیچ ارتباطی با هم ندارن و امیر علی میره خارج برای تحصیل و زمانی که بر میگرده توی دانشگاهی که آیسو تحصیل میکنه استادش میش هع در صورتی که پسری به نام مهیار تهرانی آیسو رو دوست داره

سلام. رمانی هست به اسم آرزویم کن که دختری 18ساله به اسم آیسو با یه پسر 30ساله ازدواج میکنه. نخوندم که ببینم همینه که شما میگید یا نه. ولی چک کنید شاید همین باشه:)

 

[Aabbcc]

عزیزان اگه رمان بالا هم پیدا نکردین ۱ رمان شبیه ش بهم معرفی کنین. رمانی که دختره سرد و مغرور باشه و پسره شیطون و اصلا هم مغرور نباشه.

یا ۱ رمان که دختره از پسره خوشش نیاد ولی پسره هی خودشو بچسبونه بهش.

یا رمانی که پسره اصلا مغرور نباشه. خلاصه دوستان اگه رمان هایی توی این مایه ها می‌شناسین ممنون میشم معرفی کنین. فقط بهم بگین که کدوم یکیشه.

راستی رمان ( دروغ شیرین و باران ) هم نباشه.

سلام رمان چشمات سگ داره یا همچین اسمی
دختره از پسره خوشش نمیاد ولی پسره به هر دری میزنه که به چشم دختره بیاد