اومدم شام خونه پدر مادرم میبینم اخم کردن باهم قهرن.پرسیدم چیشده بابام گفت هیچی رفتیم با ماشین بیرون، رسیدیم به سهراه(دهاتمون یه سهراه خطرناک و کمدید داره)به مادرت میگم ببین از سمت راست ماشین نمیاد اونم گفت نه،گاز دادم برم یه موتور نزدیک بود بخوره بهمون،بهش میگم چرا نمیگی پس؟ میگه تو پرسیدی ماشین نمیاد منم گفتم نه :)))
》موسیو اژدر سپهسالار《