- ارسالیها
- 1,300
- پسندها
- 35,655
- امتیازها
- 61,573
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #11
پادشاه نامه را گرفت و آن را به سرعت خواند. "لعنت به فرانسوی،" او گفت: "با عرض پوزش، Amberly، به نظر می رسد که من در عرض یک ساعت در حال ترک است."
"مشکل دیگر با توافقنامه تجارت؟" او بی سر و صدا پرسید:
"بله من فکر کردم که همه این ماهها حل شده. ما باید بر این پایبند باشیم. »او ایستاد، دستمال سفره خود را روی بشقابش گذاشت و راه خود را به سوی در آمد.
"پدر،" ماکسون، ایستاد. "آیا شما نمی خواهید من بیایید؟"
این به من عجیب و غریب بود که پادشاه دستور فرار برای پسرش را پس از خروج از او، دیدن، به عنوان که روش معمول او بود. در عوض او به ماکسون تبدیل شد، چشمانش سرخ شد و صدای او تیز بود.
"هنگامی که شما آماده رفتار پادشاه هستید، می توانید تجربه کنید که پادشاه چه کار می کند."
ماکسون برای لحظه ای...
"مشکل دیگر با توافقنامه تجارت؟" او بی سر و صدا پرسید:
"بله من فکر کردم که همه این ماهها حل شده. ما باید بر این پایبند باشیم. »او ایستاد، دستمال سفره خود را روی بشقابش گذاشت و راه خود را به سوی در آمد.
"پدر،" ماکسون، ایستاد. "آیا شما نمی خواهید من بیایید؟"
این به من عجیب و غریب بود که پادشاه دستور فرار برای پسرش را پس از خروج از او، دیدن، به عنوان که روش معمول او بود. در عوض او به ماکسون تبدیل شد، چشمانش سرخ شد و صدای او تیز بود.
"هنگامی که شما آماده رفتار پادشاه هستید، می توانید تجربه کنید که پادشاه چه کار می کند."
ماکسون برای لحظه ای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.