ترجمه کامل شده شمارش با 7 ثانیه | محدثه فارسی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mohadeseh.f
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 25
  • بازدیدها 1,576
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
ناظر: AFSOON
نام رمان : Counting By 7s ( شمارش با ثانیه )
نویسنده :Holly Goldberg Sloan
مترجم : محدثه فارسی
خلاصه : Willow Chance جذاب، غیر قابل تحمل، با کمی اتفاقی خوشحال. ، یک نابغه که زمان زیادی را برای ساختن دوستان در مدرسه پیدا می کند، در خانواده های گیاهی در باغ سرسبز خود آرزو می کند. هنگامی که او یک روز به خانه از مدرسه بر می گردد، متوجه می شود که والدین مهاجر او در یک تصادف اتومبیل کشته شده اند، و تمام راه از بین رفتن آن است. او حتی بیشتر از 7 ثانیه شمارش نمی کند تا ذهن او را آرام کند. شرایط مختلفی با شخصیت های مختلف همراه با مشکلات و نقص های مختلفی همراه می شود تا بتوانند از سیستم DPS بیرون بیایند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mohadeseh.f

roro nei30

نویسنده انجمن+ نویسنده ادبیات
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/1/18
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,219
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
سطح
38
 
  • #2
بسم تعالی
نویسنده ی عزیز ، ضمن خوش آمد گویی ، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن ترجمه خود
خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمه خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید
مهم - قوانین بخش ترجمه| تالار ترجمه یک رمان
بعد از پنچ پست در خصوصی مدیر بخش درخواست اضافه کردن رمان در لیست زیر را ذکر کنید.
لیست رمان های در حال ترجمه
درصورت پایان یافتن ترجمه خود در تاپیک زیر اعلام کنید.
تایپک اعلام پایان کار ترجمه رمان
دوستان عزیز برای سفارش جلد ترجمه خود بعد از 15 پست در تاپیک زیر اعلام کنید....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : roro nei30

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
شایعه بذر

یک نابغه شبیه چیزی است که هیچ کس دیگر نمیتواند ببیند و آن را ببیند.

ما در خارج از Fosters Freeze در یک میز پیک نیک از روی زمین سبز و سبز نشسته ایم.

همه چهار نفر از ما.

ما خوردن بستنی نرم، که به یک بطری شکلات مایع فرو ریخت (که سپس به پوسته ترد می شود).

من به هیچ کس نمی گویم که آنچه که این کار را انجام می دهد موم است. یا دقیق تر: موم پارافین خوراکی، مواد غذایی.

همانطور که شکلات خنک است، آن را زندانی وانیل خوب است.

کار ما این است که آن را آزاد کنیم.

به طور معمول، من حتی مخروط بستنی را نمی خورم. و اگر من انجام دهم، من به شیوه ای دقیق به این نتیجه می رسم که حتی یک قطره اختلال را از بین ببرد.

اما امروز نه.

من در یک مکان عمومی هستم

من حتی جاسوسی نمی کنم

و مخروط بستنی من...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
و یا حداقل باید باشد.

مای می گوید سهم شیر از صحبت کردن و خوردن (من یک بار به اندازه کافی مخروطی را به او داده ام) و همه چیز را که می دانم، با خورشید در چهره هایمان و بستنی شیرین که توجه ما را جلب می کند، این است که این یک روز که هرگز فراموش نخواهم کرد.

هفده دقیقه پس از ورود ما، ما دوباره در ماشین دل Duke هستیم.

مای می خواهد با Hagen Oaks، که یک پارک است، رانندگی کند. غازها بزرگ در تمام طول سال زندگی می کنند. او فکر می کند من باید آنها را ببینم.

از آنجایی که او دوسال بزرگتر از من است، او به دام این فکر می افتد که همه بچه های کوچک می خواهند به چیزی مانند اردک های چربی نگاه کنند.

اشتباه نکن من پرنده ای را دوست دارم

اما در مورد Hagen Oaks Park، من بیشتر علاقه مند به تصمیم شهرستان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
من پیام های آنها را ترک کردم

من به آنها گفتم که من خوبم.

من نمی توانم باور کنم که آنها چنین چیزی را انجام می دهند.

دل Duke حتی قبل از اینکه درب را باز کند، به طور کامل متوقف شده است که البته خطرناک است.

من بیرون می روم و به سمت خانهم میروم، حتی با چمدان نورد قرمز که با کارهای مدرسه من بسته شده، ناراحت نیستم.

من قبل از باز شدن درب در ماشین گشت زنی تنها دو مرحله را در مسیر راه برداشتم و یک افسر زن ظاهر می شود.

زن دارای ضخیم تکه ای از موهای رنگ نارنجی است. او سلام نمی کند او فقط عینک آفتابی خود را کاهش می دهد و می گوید:

"آیا شما روبرتا و جیمز شانس را می دانید؟"

من سعی می کنم پاسخ بدهم، اما صدای من هیچ صدایی بلندتر نخواهد آورد
 

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
یک زمزمه: "بله." من می خواهم اضافه کنم: "اما این جیمی شانس است. هیچکس پدرم جیمز را نمی خواند. »اما من نمی توانم. افسر با عینک آفتابی او سرگردان است. اگرچه او بخشی از لباس پوشیدن است ، زن به نظر می رسد تمام قدرتش را از دست داده است. او می لرزید: "خوب. . . و تو هستی . . . "من بلعیده ام ، اما دهان من ناگهان خشک شده و من در یک گلو به شکل یک توده احساس می کنم. "من دخترم هستم . "دل دوک از ماشین خارج است و او را در حالی که در پیاده رو شروع می شود با من همراهی می کند. مای در پاشنه هایش راست است. کوانگ هات باقی می ماند افسر دوم ، یک مرد جوانتر ، پس از آن در کنار همسرش قرار می گیرد. اما هیچکدام از آنها صحبت نمی کنند. فقط سکوت کن سکوت وحشتناک و سپس دو افسر پلیس توجه خود را به دل می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
آیا کسی با من خواهد ماند؟ فصل 2 دو ماه پیش من شروع به شروع یک مدرسه جدید کردم. من تنها فرزندم. من پذیرفته ام و من متفاوت هستم همانطور که در عجیب و غریب. اما من آن را می دانم و آن لبه را می گیرد. حداقل برای من. آیا ممکن است که خیلی دوستش داشته باشیم؟ دو پدر و مادر من واقعا واقعا L-O-V-E من. من فکر می کنم مدت زیادی طول می کشد تا چیزی را جذاب تر کند. همبستگی بین انتظار و تحقق تمایل ، بدون شک می تواند به نوعی فرمول ریاضی محاسبه شود. اما این نکته است که یکی از مشکلات من است و چرا علیرغم این که من یک متفکر هستم ، من هرگز حیوان خانگی معلم نیستم. همیشه. در حال حاضر من قصد دارم به حقایق. برای 7 سال مادر من سعی کرد باردار شود. به نظر می رسد که یک مدت طولانی در کار است ، چون تعریف پزشکی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
. و ماجراجویی خانواده ما تازه آغاز شده است. من فکر می کنم مهم است که تصاویری از چیزها را در سر خود بگیرم. حتی اگر آنها اشتباه باشند و آنها تقریبا همیشه هستند. اگر شما می توانید مرا ببینید ، می توان گفت که من به یک گروه قومی قابل شناسایی نیستم. من چیزی را که "شخص رنگی" نامیده می شود ، و پدر و مادر من نیستند. آنها دو نفر از سفیدترین مردم جهان هستند (بدون اغراق). آنها خیلی سفید هستند ، تقریبا آبی هستند. آنها مشکلات گردش خون ندارند آنها فقط رنگدانه زیادی ندارند. مادر من خوب است ، موهای قرمز و چشم های رنگی ، رنگ پریده و آبی کم رنگ است. به طوری رنگ آنها خاکستری هستند. کدامیک نیستند پدرم قد بلند و تقریبا طاس است. او مبتلا به درماتیت ساب بورژیک است ، به این معنی که پوست او...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
آنها زندگی می کنند ، رشد می کنند ، بازتولید ، هل دادن و کشیدن در زمین همیشه در اطراف ما است. ما این را قبول میکنیم که حتی متوجه نیستیم. چشمانت را باز کن ، مردم. این شگفت انگیز است. اگر گیاهان برای تلفن های موبایل ساخته شده ، همه آنها متفاوت خواهد بود. اما آنها با رنگ و شکل و اندازه و بافت ارتباط برقرار می کنند. آنها میخندند و یا پوستر و صدای جیر جیر نیستند. ما فکر می کنیم که آنها چشم ندارند ، اما آنها زاویه خورشید و ظهور ماه را می بینند. آنها فقط باد را احساس نمی کنند؛ آنها به دلیل آن تغییر مسیر می دهند. قبل از اینکه فکر کنید من دیوانه هستم (که همیشه امکان پذیر است) ، بیرون نگاه کنید. همین الان. من امیدوارم که دید شما از پارکینگ یا کنار ساختمان نیست. من تصور میکنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mohadeseh.f

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/17
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
35,657
امتیازها
61,573
مدال‌ها
8
سن
25
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
اولین کابوس در مورد چگونه اولین قدم واقعا احساس می شد؟ هنگامی که وقت آن رسیده است که فرآیند تصمیم گیری را فراموش کنید ، فرایند تصمیم گیری چیست؟ من برخی خاطرات کودک نو پا را دریافت کرده ام ، اما اولین تکرار من یادآوری مهد کودک است؛ مهم نیست چقدر سعی کردم این تجربه را فراموش کنم پدر و مادرم گفتند این مکان همه نوع سرگرمی است. این نبود این مدرسه تنها از خانه ما بلوک بود و اینجا بود که ابتدا مرتکب جرم سوءاستفاده از سیستم شدم. مربی ، خانم کینگ ، از طریق یک کتاب تصویر محبوب ، راه خود را طی کرده است. این نشانگرهای بسیاری از ادبیات پیش دبستانی بود: تکرار ، نوعی آزار و اذیت مزاحم و دروغ های علمی با چهره ای باشکوه. به یاد داشته باشید خانم کینگ از کلاس میپرسد: "چگونه این کتاب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
19
بازدیدها
1,263
عقب
بالا