نقد همراه نقد همراه رمان برگزیده تاریکی | Rooz_naz / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع PANIZ KARIMI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 152
  • کاربران تگ شده هیچ

PANIZ KARIMI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
474
پسندها
8,447
امتیازها
24,773
مدال‌ها
16
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~


IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»


رمان «برگزیده‌ی تاریکی» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MAEIN

مدیر تالار نقد + ناظر رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
1,718
پسندها
4,373
امتیازها
21,173
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • مدیر
  • #2
نقد همراه رمان برگزیده‌ی تاریکی

پست ۳
سرک داخل خونه کشیدم.
(داخل خونه سرک کشیدم).
نبود یا خودش رو پنهون کرده بود؟
با ترس و لرز به سمت حموم قدم برداشتم. نگاه ترسونم اطراف رو زیر نظر گرفته بود. (حالات ترس وصف شود. اکتفا به بیان واژه‌ی ترس‌ولرز و ترسان‌بودن نگاه، احساسات مخاطب را برنمی‌انگیزد. می‌بایست در توصیف حالات، آن را وصف کرد. برای مثال در وصف ترس و وحشت، لرزیدن دست‌وپا، نفس‌های سریع، عرق سرد، لرزیدن نفس‌ها و تپش قلب تند و نامنظم، می‌تواند مثال کمکی باشد).
مردد لباس‌هایی که زیر بغل زده بودم رو (لباس‌هایی رو که زیر بغل زده بودم. را به‌عنوان نشان مفعول، باید بعد از مفعول، یعنی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Edward

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,454
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • #3
۱۱#
اون حرف‌هاش[،] اون زمزمه‌ها، لحظه‌ای از ذهنم پاک نمی‌شد.[ از اون جایی که ژانر داستان ترسناکه، بهتره از تمام جملات در جهت ایجاد ترس استفاده کرد. هنوز هم حرارت نفس هاش رو پشت گردنم حس می‌کردم.]
صدای جیرجیر در که به آرومی در حال باز شدن بود، توجهم رو جلب کرد. با صدای لرزون از خوابی که دیده بودم، زمزمه کردم:
- سحر؟
تق‌تقِ صدای پا[ تق‌تق صدای کفش‌های پاشنه بلنده، بهتره در مورد یک مرد بنویسید صدای سنگین قدم‌هایی که روی زمین کشیده می‌شدند] می‌اومد و همراه اون صدای شیءِ تیز که روی زمین کشیده‌‌می‌شد [ کشیده می‌شد] و صدای گوش‌خراشی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ℛℴℎ
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Edward
عقب
بالا