متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته‌ غیرپارسی مجموعه دلنوشته‌های Ephemeral Immortal | ن.بی‌ریا کاربر انجمن یک‌ رمان

  • نویسنده موضوع Surin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 389
  • کاربران تگ شده هیچ

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #1
Name: Ephemeral Immortal
نام اثر: جاویدانِ یک‌روزه

Author:
Surin (n.Biriya)
نویسنده:
سورین (ن.بی‌ریا)

Introduction:
It starts with birth
But does it only end with death?

مقدمه:
همه‌چیز با تولد شروع می‌شود
اما آیا فقط با مرگ تمام می‌شود؟
 
آخرین ویرایش
امضا : Surin

Neko

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
1,038
امتیازها
6,178
مدال‌ها
10
سن
20
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های غیرپارسی کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.


" قوانین بخش دلنوشته‌های غیرپارسی کاربران"

پس از گذاشتن اولین پست می‌توانید گفتمان آزاد ایجاد کنید....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Neko
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #3
There's a big lie
No one's brave enough to write about
Pain is ephemeral, they say
But they all know
It takes forever to heal
It passes in a blink of an eye, people say
but they don't see the teardrop
finding its way out
as if that blink
.was all it needed to fall

دروغ بزرگی وجود دارد
که هیچکس برای نوشتنش به اندازه‌ی کافی شجاع نیست
مردم می‌گویند "دردها زودگذر هستند"
اما همه‌ی آن‌ها می‌دانند
که بهبود پیدا کردنشان، تا ابد طول می‌کشد.
مردم می‌گویند "در یک چشم به هم زدن می‌گذرد"
اما آن‌ها قطره‌ی اشکی
که راهش را آنچنان سریع
به بیرون پیدا می‌کند
که گویی منتظر همان چشم به هم زدن بود
نمی‌بینند.

***
 
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #4
If I died at some point
I want someone with the courage
To tell them I burnt
in the HELL they built

اگر زمانی مُردَم
نیاز به کسی دارم
که شجاعت آن را داشته باشد
که به‌ آن‌ها بگوید
در جهنمی سوخت که شما ساختید...

***
 
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #5
To: SAYEH, my beloved

Seeking the light for the whole life,
everyone misses the real journey.
As it is just sitting in the shade of shadows
Drinking darkness
Hearing silence
And watching life
While it comes back
Until we can reach out the future

مردم تمام زندگی‌شان را صرف جستجوی نور امید می‌کنند
و در این حین، سفر واقعی را از دست می‌دهند.
چرا که (زندگی)
چیزی جز نشستن در سایه‌ نیست؛
هیچ چیز به جز نوشیدن تاریکی
شنیدن سکوت
و نگاه کردن به زندگی
درحالی که ما را پشت سر می‌گذارد
تا به آینده برسیم.

***
 
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #6
To: my little STAR

I always loved the nights
I didn't know why
But now I know
Cause in that times
Where night monsters throw little pieces of darkness at each other
And clouds cry till their eyes are red
there's you,
A star,
Glowing as there's nothing more important and shinier than you
As tiny as a lovable piece of life
As bright as you can brighten my life
And that's when I believe in the power of night

همیشه شب‌ها را دوست داشتم
هرگز نمی‌دانستم چرا
اما حالا می‌دانم
زیرا در آن زمان‌ها
وقتی هیولاهای شب تکه‌هایی از تاریکی به هم پرتاب می‌کنند
و ابرها تا زمانی که چشمانشان قرمز شود می‌گریند
تو آنجایی،
یک ستاره؛
در حال درخشیدن، گویی چیزی مهم‌تر و درخشان‌تر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #7
Terrifying how a knife can end your life
And how a rope comes handy when giving up hope
And how they rhyme
like they were always meant to be

ترسناک است که چگونه یک چاقو می‌تواند زندگی‌ای را خاتمه دهد
و یک طناب، می‌تواند زمانی که تسلیم زندگی شده‌اید به کار آید
و این که چگونه این‌ دو قافیه دارند*
گویی که انگار قرار بوده برای همیشه با هم همراه باشند

*منظور از قافیه، قافیه‌ی بین کلمات knife و life و همینطور rope و hope است.

***
 
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #8
The sword cries in red
Even if for a second, it saw her heart
Such a nice place to be torn apart

شمشیر به رنگ قرمز اشک می‌ریزد
حتی اگر برای یک لحظه، قلب او را دیده بود
قلبی که برای تکه پاره شدن بیش از حد خوب بود...

***
 
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #9
There's a wanderer ghost in the room
Comes forward as I go near it
And smiles when I stretch the corners of my lips
I see life, sitting in between her wrinkles
And then I see her eyes
Wearing black
I want to hold her hand
But my fingers touch the mirror instead

روح سرگردانی درون آینه وجود دارد
وقتی به سمتش می‌روم، او هم نزدیک‌تر می‌آید
و وقتی گوشه‌های لبم را از هم دور می‌کنم، او نیز لبخند می‌زند
میان چین و چروک‌هایش زندگی‌ را می‌بینم
و سپس چشمانش را می‌بینم
که رختی به رنگ مشکی بر تن کرده‌اند
آن وقت است که می‌خواهم دستش را بگیرم
اما به جای او، انگشتانم آینه را لمس می‌کنند.

***
 
امضا : Surin

Surin

ویراستار انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
834
پسندها
14,654
امتیازها
31,973
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #10
I'm here all the time
Feeling like an alien
Not knowing where to stay
Not knowing when to go
Not knowing who to be
Hearing people,
not knowing what they mean
Talking to them,
not knowing if they're truly listening
Smiling,
like there's no such a fragile part
called a heart
Tell me, dear Lord
Was I sent here to be tortured?

من تمام مدت این‌جا هستم
و حس آدم فضایی بودن دارم
نمی‌دانم کجا بمانم
نمی‌دانم کی بروم
نمی‌دانم باید چه کسی باشم
صداهای مردم را می‌شنوم
و نمی‌دانم منظورشان چیست
با آن‌ها حرف می‌زنم
و نمی‌دانم آیا واقعا گوش می‌دهند؟
لبخند می‌زنم
گویی هیچ بخش شکننده‌ای
به نام قلب وجود ندارد.
به من بگو لرد بزرگ؛
آیا من برای شکنجه شدن به این‌جا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Surin

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا