فال شب یلدا

  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

انگلیسی به فارسی داستان کوتاه در اعماق | رهاورد مترجم انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع Raha~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 101
  • کاربران تگ شده هیچ

Raha~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار گردشگری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,075
پسندها
14,607
امتیازها
38,674
مدال‌ها
45
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام داستان: Underneath
نام ترجمه شده: در اعماق
ژانر: تریلر، ترسناک
نویسنده: Kealan Patrick Burke
ناظر: Raha~ رَهٰآوَرْد
مترجم: مهدیه رادمهر
خلاصه: ماجرا برای دین، با یک "جرأت" شروع می شود، جرأتی که در صورت رد کردن، با تهدید خشونت همراه است. تنها کاری که او باید انجام دهد این است که با استفانی واتس، یک دختر زشت و منفرد در دبیرستانشان، قرار عاشقانه بگذارد. دین موافقت می‌کند ولی خیلی متوجه می شود که استفانی واتس بسیار بیشتر از آن چیزی است که هرکس جرأت تصورش را داشته باشد و اسرار مرگبارتری در انتظار اوست... . [مقدمه ارائه شده توسط نویسنده؛ ویرایش خواهد شد]
 
آخرین ویرایش
امضا : Raha~

Raha~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار گردشگری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,075
پسندها
14,607
امتیازها
38,674
مدال‌ها
45
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
- شوخی می‌کنی دیگه؟ نه؟!
دین لاول به طرز ناخوشایندی سر جایش جابه‌جا شد و چشمانش را از روی شانه دختر به سوی جریان دانش‌آموزانی که درحال صحبت و خنده به سمت کلاس حرکت می‌کردند سوق داد. خورشید تابستانی بر روی پنجره‌ها هنرنمایی می‌کرد. نور طلایی مستطیل شکلی روی کف کاشی پخش شده بود و گردوغبار روی کتاب‌های قدیمی و بالای کمدهای صیقلی‌نشده را درخشان‌تر نشان می‌داد.
یک نفر جیغ زد و هورا کشید، دیگری تشویق کرد، و در کنار کمد دین، فِرِدی تنها پوزخندی حواله نگاه سنگین و طولانی‌اش کرد.
دین به زور نگاهش را به دختری که با بی‌حوصلگی جلوی او ایستاده بود برگرداند. چشمانش آبی اما تیره بود، و در کنار آرواره‌ باریک و سفتش، بیشتر از هرچیز دیگری روی صورتش به چشم می‌آمد. دختر آبی چشمانش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Raha~

موضوعات مشابه

عقب
بالا