زمستان هم تمام می شود. اما تلاطم حس میان من و تو، نه! تا ابد در جریان است؛ گرمای عشق و محبت من و تو! زمستان ها، یکی پس از دیگری می آیند و می روند. اما تو ماندگاری...
زمستان هم، با آخرین بارش برف، پایان خودش را اعلام کرد. خیابان ها رنگ و بویی تازه گرفته. حتما میدانی...بعد از آن بهار است. من که فصل ها برایم تفاوتی ندارد. اگر تو باشی، بهار، تابستان، پاییز و زمستان... تنها لحظه هایی از ورق زندگی من است.
خیالم راحت است. حالا تمام زمستان های آینده، با گرمای تو، برای من، دیگر سرد نیست. این زمستان، برایم متفاوت سوزنده است. از عشق و اتش درونت سوخت و برف هایش آب شد. شاید، این همان زمستان سوزانزندگی من بود.