نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت زمستان سوزان | پریچهر صادقی کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,438
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #11
نفس هایت به صورتم خورد؛ حالم را دگرگون کرد.
داغی اش، پوستم را سوزاند.
حالا فهمیدم...
پس همینجوری این زمستان را می سوزانی!
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,438
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #12
پا به پایت خیابان های شهر، زیر پای من است.
وقتی با تو قدم میزنم.
سردی زمستان برایم بی معنا است.
انقدر که گرمای وجودت، ذوب کننده است.
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,438
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #13
زمستان هم تمام می شود.
اما تلاطم حس میان من و تو، نه!
تا ابد در جریان است؛ گرمای عشق و محبت من و تو!
زمستان ها، یکی پس از دیگری می آیند و می روند.
اما تو ماندگاری...
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,438
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #14
زمستان هم، با آخرین بارش برف، پایان خودش را اعلام کرد.
خیابان ها رنگ و بویی تازه گرفته.
حتما میدانی...بعد از آن بهار است.
من که فصل ها برایم تفاوتی ندارد.
اگر تو باشی، بهار، تابستان، پاییز و زمستان...
تنها لحظه هایی از ورق زندگی من است.
 
امضا : سالخورده و گربه اش

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,438
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #15
خیالم راحت است.
حالا تمام زمستان های آینده، با گرمای تو، برای من، دیگر سرد نیست.
این زمستان، برایم متفاوت سوزنده است.
از عشق و اتش درونت سوخت و برف هایش آب شد.
شاید، این همان زمستان سوزان
زندگی من بود.

«پایان»
 
امضا : سالخورده و گربه اش
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا