دنباله دار ⚜️ دیــالوگ های روزانـه ⚜️

  • نویسنده موضوع MORTAL
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 81
  • بازدیدها 20,286
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MehrDãd.K

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
28/4/17
ارسالی‌ها
1,234
پسندها
70,675
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • #21
عمو: سلام چطوری؟
من: خوبم قربونت شما خوبي؟
عمو: شنیدم داروهاتو نمي خوري!
من: نه نمي خورم.
عمو: واسه چي؟
من: چون دکترا چرت مي گن تاجرن با داروخونه قرارداد بستن
عمو: این همه سال درس خواندم که تو بم بگي بي سواد چرت گو؟:/
من:...
عمو: استرس داري؟
من: نه اصلا.
عمو: درد داری؟
من: نه فعلا نه ..مي دونی عمو؟ شدم عین مامان جون .. قبل هر وعده قشنگ پنج تا قرص باید بخورم .... هه باید مثل این پیرزنا کیسه قرص بندازم دنبال خودم!!!!
عمو:بهرحال می خوری خوب مي شي حل مي سه دیگه.. نگاه کن بعد غذا نخوابی فوری ... موقع غذا اب اصلا نخور و ...
و ...
مجمع النصایح دیگران ادامه دارد!
ششم اردیبهشت نود و هشت
 

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • #22
+ چرا دوستم نداری؟
-چون اونو دوست دارم..
+مگه اون چی داره که من ندارم؟؟
-به داشتن و نداشتن نیست...عشق یه حسه حسی از ته قلب،من کنارش خوشم، دوستم داره و دوستش دارم..!
+منم دوستت داشتم عوضی..!
- اما من فقط اونو دوست دارم و حاضرم سرمو برای یک لحظه کنارش بودن بزنم..
+هه منم برای کنار تو بودن زندگیمو میدادم؛ اما الان افسوس میخورم برای اون همه عشقی که به پای تو ریختم:)
-چرا؟مگه من چیکار کردم؟
+برو؛ برای همیشه از زندگیمو محو شو.. تو لیاقت دوست داشتن منو نداری پسر..:)
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

MehrDãd.K

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
28/4/17
ارسالی‌ها
1,234
پسندها
70,675
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • #23
مادر : زنگ بزن به بابات بیدار شه از خواب
من: عجب روشی:/ [ البته جرات بیان نیست زیر لبی گفتم ]
حالا زنگ میز نم بابا ... [ در حالیه که تو اتاق خوابه کلا دو متر باهام فاصله داره ]
قطع می کنه و باز زنگ می زنه [ شارژ رایگانه طبق معمول]
بابا:الو ؟
من: الو سلام
بابا: چیکار داشتی زنگ می زنی؟
من: مامان میگه پاشو از خواب ساعت شیشه
قطع می کنه
:|||||
لاو یو پدر پاندای خودمی ♡ :|
۴ خرداد | همین ده دقیقه پیش
 

mahdllix

کاربر برتر
کاربر برتر
تاریخ ثبت‌نام
27/6/18
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,026
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • #24
مامان:مهدیه هزار بار بهت گفتم بدم میاد ب چیزی ناخونک بزنی....

من:عههه مامان ی دونه ورداشتم...

مامان:اینا برای سفره ی افطاره حالا روزه نمیگیری نگیر ولی جلوی ماهم بد نیست رعایت کنی...

من:مامان ی بامیه خوردماااا تازهرمارم نکنی ول نمیکنی ،نه؟...

مامان:مادر از صب ک بابات خریده هی یدونه یدونه میای میخوری هیچی نزاشتی واسه ما ک....

من:خب ب بابا بگو بیشتر بگیره من ایامه امتحاناته باید چیزای شیرین بخورم ،حافظه ام تقویت شه...

مامان:ینی کپی پیست عمه هاتی ،فقط بلبل زبونی میکنی...

من: چیکار عمه هام داری ⁦:-|⁩

ب وقت ۹۸/۳/۴
 
امضا : mahdllix

MehrDãd.K

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
28/4/17
ارسالی‌ها
1,234
پسندها
70,675
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • #25
"دینگ" [ مثلا صدای پیام گوشیه ]
مامان: ببین کیه .
من:باشه. نوشته "عید سعید فطر بر شما و خانواده گرامی مبارک باد.
مامان:کی فرستاده ؟!
[ انقد شک دارم سه بار می بینمش :/ ]
من: بابـــــــــــــــــــــــاست :/ خدای کعبه !!!

+یعنی هلاکشم :| :24:
 

MehrDãd.K

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
28/4/17
ارسالی‌ها
1,234
پسندها
70,675
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • #26
-هـدفــون تو گــوش ... الان نجـــاتت می دم
[ کسایی که فیلم انیمیشن کوسه رو دیده باشن خوووب می فهمن منظور این دیالوگ فیلمو...
یکی بود تو فیلم همیشه هدفون تو گوشش بود و باید نجاتش می دادن چون نمی فهمید خطرو!
این دیالوگ دائمی خونه ی ما از سمت پدر و مادر و خواهر به منه /:
 

MehrDãd.K

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
28/4/17
ارسالی‌ها
1,234
پسندها
70,675
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • #27
هم چنان تو این فکرم یه تاپیک اختصاصی برای خودم و پدرم بزنم /:
این لینک رو نشون بابا و مامانم دادم گفتم جواب بدین .
حالا مشکلات من و پدر :24:
-سوال : کدوم پسر رو ترجیح می دید ( یکی بور و موهای صاف و صورت شش تیغه - یکی برنز و موهای مشکی و ته ریش)
بابا: خب معلومه این برنزه.
0جواب غلطه
بابا: تو مگه نگفتی من ته ریش دوست دارم ؟
من: چه ربطی داره دوست دارم ولی اینجا ملاک اصلیم بور بودنش بود ...
بابا: برو بابا قبول نیست... این یکی رو صحیح بگیر.
-سوال: بین بازی های بیرون و گوشی کدوم رو ترجیح می ده ؟!
بابا:هه این یکی دیگه خیلی تابلوئه همش پا گوشی ای ... پس گوشی
0جواب غلطه ؛ بازی های بیرون.
بابا: پس این منم بیست چهاری پا لپ تاپ و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

mahdllix

کاربر برتر
کاربر برتر
تاریخ ثبت‌نام
27/6/18
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,026
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • #28
زهرا(دخترداییم): مهدیهههه ،مهدیههههههههههه

من:چته مثل آن چهار پای گرانقدر انقد داد میزنی

زهرا:بیا مامانته کارت داره.

من:الو ،سلام مامان باز چی میخوای بگی

مامان:یعنی یطوری حرف میزنی اگه یکی بشنوه فکر میکنه وقتی ک برای تربیت تو باید میزاشتم توی اینستا و گروه های آشپزی بودم.

من:نخیررررر اصلا اینطوری نیس،وقتی که باید صرف من میکردی فقط نشستی شبکه قران قرائتی دیدی

مامان:دستم بشکنه ک نمک نداره ،انقد حرف میزنی یادم رف چی میخواستم بگم، اها یادم اومد حواست ب شیر گاز باشه شبا ببندش خودت ک بدرک زندگیم نابود نشه

من:مرسییییی مامان چقد بفکر منی

مامان:غذا رو هم بزا تو یخچال هرچی بر میداری بزار سرجاش ،لباساتم پخشوپلا نکنی، مودب باش ،ب قیافتم برس ژولیده نباش زهرا میره واسه مامانش تعریف میکنه ابروت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : mahdllix

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/9/17
ارسالی‌ها
1,125
پسندها
19,400
امتیازها
41,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • #29
‌ -من
+برادرم

-تا حالا به یه چیزی دقت کردی؟
+چی؟
-این که اون شعرای مزخرف بچگیا رو کی گفته که الان کل ایران حفظن؟! باید یه نفر اولی وجود داشته باشه!
+خب آسونه کاری نداره زود پخش میشه (نسل اینا انقدر تلگرام و اینستاگرام و این حرفا دیده باورش نمیشه که قبل از گوشی جز تلویزیون و رادیو چیزی نبود!).
-نه بابا آسون کجا بود! تو برگرد چند سال قبل، برو میدون اصلی هر شهری که میخوای بشین، با صدای بلند بخون جینگیلی آلیسا... ببین چند نفر ادامه اش میدن! :/ یا نه، بخون دستمال من زیر درختِ... ملت از خوشی به تشنج می افتن و با دست زدنای وحشیانه بقیه شو با شور زیاد میخونن!
+خب؟ :|
-خب واقعا نفر اولی که این شعرای پنچر و چرت به ذهنش میرسیده و میخونده و بعد اون شعره تو کل ایران پخش و مشهور میشده، کی بوده؟ چطور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : نگار 1373

MehrDãd.K

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
28/4/17
ارسالی‌ها
1,234
پسندها
70,675
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • #30
دیالوگ های زمان های متفاوتی هستش.
داریم حلیم می خوریم :
بابام : راستی می دونستی جدیدا چی شنیدم ؟ می گن برای اینکه حلیم کش بیاد ، توش پشم بز می ریزن
من : :straight-face:
+
داریم سوسیس می خوریم :
بابام: راستی می دونستی همش گوش خر و سگ و گربه ست ؟ بیا این سفیدیا غضروف چرخ شده ست .
من : :straight-face:
+
داریم می ریم تالار عروسی :
مامانم : راستی زیاد غذا نخوریا . این طایفه شون :/ فک کنم تو کوبیده ها پرش اشغال گوشت باشه .
من : :straight-face:
+
وسط تمام ! عروسیا ( هر عروسی ای که با همیم این اتفاق رخ می ده )
imhedie imhedie : اه مامان غذاشون نپخته ست یه بویی می ده .
من : :straight-face:
پ.ن: این داستان ادامه دارد ..بقیش یادم اومد می ذارم.
کلا خوشحالم حرف هیچ کس برام مهم نیست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا