ننه بابام بعد از سه روز برگشتن خونه از روستای پدر مادریم با یه خروار گیاه سبز که دارن بحث میکنن چطور خشکشون کنن!
من: اینا چین اوردین؟
ننم: یونجه اوردیم خشک کنیم.
من: یونجه واس چی؟ ما خو خر نداریم.
بابام: من میخوام بخورم...میگن دمنوشش برای چربی خوبه.
بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاقم و تا فردا ظهرش نیومدم بیرون:)
انگار تیر میخوردم اگه اون کلمه رو نمیگفتم