دنباله دار ⚜️ دیــالوگ های روزانـه ⚜️

[HanAneH]

من: ولم کن بابا
بابام: ولت کردم که اینجوری شدی!

 

[._.Negar]

من: وای مامان حالا که کرونا تو کره زیاد شده من چجوری برم اونجا
مامانم : حالا فعلا پروازتو کنسل کن :|

چرا بدبختیمو تو سرم میزنی خب

 

[Baaaaran]

من: _
اینم یه نفریه دیگه: +

- خبر داری بلاکت کردم؟
+ واقعااا؟ چرا؟
- تو اینستا کردم، میخوام تو تلگرامم بکنم :/
+ نههه واسه چی اخه؟؟
- باش، بای بای عزیزم
و بلاک...
خدایی خیلی حال داد

 

[Ghazaleh.Sh]

مامانم به بابام:کجا می‌ری؟
بابام:بیرون!
مامانم ریلکس بلند می‌شه می‌ره تو آشپزخونه بعد با دو تا کیسه آشغال میاد جلو و با لبخند می‌گه:حالا که داری می‌ری‌اینا رو با خودت ببر!
من:
مامانم:
بابام:

 

[Maryam.chitsazii]

صبح شنبه ساعت ۶
مامان: دختر بلند شو باید بری مدرسه.
ـ الان بیدار میشم صبر بده مامان.
مامان: باشه الان دیرت میشه ساعت شش و پنجاه دقیقه است.
ـ چی؟
بلند شدم اطراف و نگاه کردم که دیدم مامان بالای سرم هست و گفت:
ـ راستش و بخوای دیشب اخبار گفت مدرسه ها تعطیله میخواستم وقتی هوشیاری داری و ویندوزت بالا اومده بهت بگم.
من:
ـ

 

[Mahtab Rezayat]

- من
+ مامانم

***
- مامان؟
- مامااااان
- مامااااااان
- ماامااااااننن
- ماااااااماااااان
+ انقدر بگو تا وقتی که مُردی
- هههههههه
+ زهرمار پررو

 

[Mahtab Rezayat]

دیروز وقتی دختر خاله‌م زنگ زده بود:

- من
+ دختر خاله‌م

***
- سلام ابله چطوریییی.
+ تو چطوریییی واییی انقد دلم برات تنگ شدههههه.
- آخ منــــــــم.
+ چخبرا؟
- هیچی. آقا دعا کن مامانم بهونه نیاره بخاطر این کرونا نیایم اونجا.
+ وای مهتاب انقد برنامه ریخته بودم برای عید!
- چه برنامه‌ای؟
+ برنامه ریخته بودم اول که میای یکم یسنا و مهدیارو اذیت کنیم بعدش بریم پارک من تو رو با امیر رل کنم بعدش بریم کلی بگردیمو اینا.
- چقدر جیغ جیغ میکنی ابله! رل کجا بوده؟ برا خودت بریدی و دوختی؟
+ خب دیگه چخبر؟
- هیچی.
+ آقا خداییش بیاین برای عید.
- باشه. اگه مامانم حساس نشه!
+ خب دیگه چخبر؟
- ریحانه باور کن اگه خبری باشه خودم بهت میگم.
+ زهر ماااااار
- راسی گوشی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[I.Râstâ]

وقتی نشستیم عصر جدید ببینیم
بابام: این رویا نونهالی چشاش خیلی جذبه داره
من با خنده: عه؟! جذبت کرده؟!
بابام: ن ینی منظورم اینه ک آدم نمیتونه خیلی تو چشاش زل بزنه یجوریه
من: مامااان بیااا ببین بابا چی میگه
مامانم از تو آشپزخونه: باز شما دعوا کردین؟
من: ن، بابا میگه خیلی دوس دارم یبار مستقیم تو چشای رویا زل بزنم
بابام:
مامانم: بره بزنه(به ادامه‌ی آشپزی میپردازد)

 

[13.1.20]

از فروشگاه برمیگردم خونه با ۳۰تا مقوا و ننم در خونه رو باز میکنه با الکل و دستمال مرطوب توی دستش

ننم: هرچی خریدی ضد عفونی کن
من: کاغذه خراب‌ میشه:/
ننم: من نمیدونم باید ضد عفونیشون کنی
من: میگم خیس‌ میشه عجبا
ننم: پس بشین تو حیات حق نداری بیاریشون داخل

وقتی دیه رد میده:/

 

[HONEYEH]

وقتی اینترنت ضعیفه
من:کسی داره دانلود میکنه؟
خانواده:نخیر
بعد یهو سرعت زیاد میشه...
آخه چراااا؟