دفتر خاطرات دفتر خاطرات دردانه. ع | اختصاصی انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ANAM CARA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 485
  • کاربران تگ شده هیچ

دردانه. ع

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
725
پسندها
4,869
امتیازها
22,273
مدال‌ها
15
سطح
12
 
  • #11
بالاخره به هر ضرب و زوری بود من از آن دوره بد زندگی خارج شدم و بعد وارد یک دوره خلاء شدم خلاء این‌که از زندگی چه می‌خواهم؟ اصلاً بعد از این چه باید بشود؟ برای این‌که از بیهودگی دربیایم دست به تجربه مسیرها و کارهایی زدم اما موفق نبودم، تا این‌که بالاخره پا در جهت عشق فراموش شده‌ام گذاشتم، یعنی خواندن و نوشتن. اما دقیقاً از کجا شروع شد؟
قبلاً گفتم که من ایده‌هایی در ذهن داشتم که فقط کافی بود به نام شخصیت فکر‌ کنم تا کل ایده به ذهنم بیاید، اما زمانی رسید که دیدم من نام‌هایی را در ذهن دارم، اما ایده‌های پشت سر آن‌ها را به یاد نمی‌آورم، پس از فراموشی کل ذهنیاتم احساس خطر کرده و شروع به نوشتن ایده‌هایی کردم که هنوز در خاطرم بودند و فراموششان نکرده بودم.
شروع این کار از اردیبهشت‌ماه همین امسال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : دردانه. ع

دردانه. ع

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
725
پسندها
4,869
امتیازها
22,273
مدال‌ها
15
سطح
12
 
  • #12
بعد از نوشتن ایده‌ها تصمیم گرفتم آن‌ها را تبدیل به رمان کنم، اما ترس از نوشتن را هنوز داشتم. هنوز خودم را در حدی نمی‌دیدم که کسی را مخاطب نوشته‌ام قرار دهم. من هر آن‌چه تاکنون نوشته بودم را فقط خودم خوانده بودم، چون آن‌ها را آن‌قدر خوب نمی‌دیدم که برای مطالعه به دست کسی بدهم. اما تا کی؟ باید جرعت انتشار پیدا می‌کردم و برای انتشار اول باید می‌نوشتم پس بالاخره نوشتن «راهی جز او نیست» را از میان ایده‌هایم آغاز کردم. برای این‌که کسی آن را بخواند هنوز ترس داشتم. فقط می‌نوشتم و فکری برای انتشار نداشتم.
هم‌زمان برای رشد نویسندگی در چند دوره آنلاین آموزش نویسندگی شرکت کرده بودم و توانستم کمی اعتمادبنفس پیدا کنم و فکر انتشار رمانم به مغزم برسم.
با این‌که قبلاً کتاب زیاد می‌خواندم،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : دردانه. ع

موضوعات مشابه

عقب
بالا