متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان تلألو جَبر | Nina♡ / توسط شورای نقد

M.JOUDI❁

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
44
 
ارسالی‌ها
959
پسندها
67,103
امتیازها
58,773
مدال‌ها
36
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»

رمان «تلألو جَبر» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.JOUDI❁

Mélomanie

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
6,099
پسندها
43,835
امتیازها
92,373
مدال‌ها
40
سن
21
  • #2

به نام خدا



با صدای عاقد، بغضش را فرو داد. چشم‌غره‌ی مادرش {بهتر است از ظاهر مادرش توصیفاتی شود} به او فهماند که دیگر راه بازگشتی ندارد‌ و این‌بار، بخت شومش دامن‌گیر زندگی‌اش شده است.
- عروس خانم برای بار سوم، آیا بنده وکیلم شما را به عقد دائم آقای علیرضا مرادی در بیارم؟ {برای زیباتر شدن جمله بهتره از بیاورم استفاده بشه}
دست‌هایش را با پریشانی {این حالات پریشانی را توصیف کنید. دستانش یخ کرده؟ انگشتانش می‌لرزد؟ رنگ پوستش پریده؟} درهم گره کرد‌. دلش به این ازدواج اجباری راضی نبود؛ اما مگر راهی داشت؟ مگر کسی به آینده‌اش فکر می‌کرد؟ او دیگر حتی خانواده‌اش را هم دشمن خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

FATEMEH ASADYAN

مدیر بازنشسته
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,216
پسندها
26,172
امتیازها
51,373
مدال‌ها
45
سن
19
  • #3
به نام خدا
«
#پارت۷



الهه از حرفش، احساس چندش کرد. { در این بخش نیازی به ، نیست و بهتره این احساس چندش تو حالات چهره‌ و افکارش توصیف شه تا اینجوری مستقیم.}.کاش از شر آن‌ها راحت میشد و این روز را نمی‌دید. انگار تازه کسی را یافته بود که پناهش بود، در خودش جمع شد و گفت:
- دیدی بخت منم سیاه شد امیر؟ دیدی بدبخت شدم؟ دیدی شب عروسیم به جای خوشی، روز مرگم شد؟ دیدی لباس عروس برام کفن شد؟ { نیاز هست بیشتر راجب ظواهر و احساسش گفته شود که تنها به جمع شدن در خودش خلاصه نمی‌شود؛ مثلا مثلاً دستای ظریفشو مشت کرد. لباس عروس فلان مدل یا فلان رنگشو چنگ زد. یا مثلا گوشه‌ی چشای فلان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ANAM CARA

کاربر قابل احترام
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,060
پسندها
26,237
امتیازها
51,373
مدال‌ها
43
سن
19
  • #4
بسم‌تعالی~
نقد همرا: تلألو جبر
منتقد: ANAM CARA

نویسنده: Nina♡

پارت 10:
پدر زنگ در را فشرد. با صدای تیکی باز شد.(این دوتا جمله که با نقطه جدا شدن بهتره با یه «و» به‌هم به‌پیوندن. همینطور اگه «در» تو جمله‌ی اول حذف شه و تو جمله‌ی بعدی بیاد بهتره. به این صورت:

«پدر زنگ را فشرد و در با صدای تیکی باز شد.»
گفتن «در» بدون هیچ توصیفی کنارش خیلی جالب نیست. مثلاً از جنس در، رنگش اینکه زنگ‌زده‌س یا نو میشه توصیف کرد. یا از مدل زنگ گفت. البته طوری که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ANAM CARA
عقب
بالا