• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان پیام‌های یک سوسیوپات | دینا مرادی کاربر انجمن یک رمان

delnia

مترجم انجمن + ویراستار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
تاریخ ثبت‌نام
26/7/23
ارسالی‌ها
2,235
پسندها
4,505
امتیازها
24,473
مدال‌ها
44
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
برخلاف جوّ میان آن دو که کمی مه‌آلود شده بود مینا در جوّ خوبی قرار داشت؛ چرا که بعد از جدا شدن از حامد وقتی قصد برگشتن به دانشکده‌ی خودشان را داشت چشمش به چهره‌ی آشنایی خورده بود. چهره‌ای کشیده و بیضی‌شکل که متعلق به همکلاسی راهنمایی‌اش، ساغر، بود. نسبت به آن دوران زیاد فرق نکرده بود و مینا فوری او را شناخته بود و گام‌هایش ناخودآگاه به سوی او سرعت گرفته بود. بعد از خوش‌وبش کوتاهی با هم شماره‌های جدیدشان را ردوبدل کرده بودند و قرار گذاشته بودند بعد از کلاس‌هایشان همدیگر را در کافه ببینند. و حالا هر دو روبه‌روی هم نشسته بودند و از دورانی که با هم داشتند یاد می‌کردند و سراغ هم‌کلاسی‌هایشان را از هم می‌گرفتند. بعد هم درباره‌ی بزرگ شدن و دوران دانشجویی‌شان صحبت کردند.
- قبلاً یه کتابی رو با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا