متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار ناصر حامدی | اشعار پارسی

  • نویسنده موضوع Kalŏn
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 68
  • کاربران تگ شده هیچ

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
یک نامه ام، بدون شروع و بــــدون نام
امــروز هـم مطابق معمـــــول ناتمــــام

خوش كرده ام كنارتو دل وا كنم كمی
همسایه ی همیشه ی ناآشنا؛سلام

ازحال و روز خودكه بگویم،حكایتی است
بـی صفحه زندگانــی بـی روح و كم دوام

جــویای حـــال از قلــم افتاده هـــا مباش
ایام خوش خیالی و بی حالی ات،به كام!

دردی دوا نمی كنــد از متن تشــنه ام
چیزی شبیه یک دل در حــال انهــــدام

در پیشگــاه روشــن آییــنه می زنـــم
جامی به افتخــــار تو با بــاد روی بــام

باشد برای بعد اگــــر حرف دیگری است
تا قصه ای دوباره از این دست، والسلام!
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
با یاد چشم های تو خوب است خواب من
از ابرها کناره بگیر آفتاب من
رو بر کدام قبله به چشم تو می رسم؟
چیزی بگو پیامبر بی کتاب من
چشم تو را کجای جهان جست و جو کنم؟
پایان بده به تاب و تب بی حساب من
دور از شمایل تو چنانم که روز و شب
خندیده اند خلق به حال خراب من
از تشنگی هلاک شدم، ساقیا! بیا
چیزی نمانده از قدح پر ش*ر..اب من
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
دوست دارم بروم سر به سرم نگذارید
گریه ام را بــــه حساب سفرم نگذارید
دوست دارم که به پابوسی باران بروم
آسمــان گفته کـــه پا روی پرم نگذارید
این قدر آئینه ها را به رخ من نکشید
این قدر داغ جنــون بـر جگرم نگذارید
چشمــی آبـــی تـر از آئینه گرفتارم کرد
بس کنید این همه دل دور و برم نگذارید
آخـرین حرف من اینست زمینی نشوید
فقط از حال زمین بی خبرم نگذارید
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
بگو به باد ، پرش را تکان بدهد
بگو به ابر که باران بی امان بدهد
چه بیقرار و بیگانه مانده ایم ای کاش
کسی بیاید و ما را به هم نشان بدهد
کسی بیاید و ما را به کوچه ها ببرد
به ما برای رسیدن به هم توان بدهد
بگو ، مگر برساند کسی به گوش خدا
که از نگاهش سهمی به عاشقان بدهد
برای هر دل تنها ، دلی ردیف بکند
به هر نگاه جوان ، یار مهربان بدهد
خدا که این همه خوب است ، کاش امر بکند
کمی زمانه به ما روی خوش نشان بدهد
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
زیر باران بنشینیم که باران خوب است
گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است
با تو بیخوابی و بیتابی و دل مشغولی
با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است
رو به رویم بنشین و غزلی تازه بخوان
اندکی بوسه پس از شعر فراوان خوب است
موی خود وا کن و بگذار به رویت برسم
گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است
شب خوبی است ، بگو حال زیارت داری ؟
مستی جاده ی گیلان به خراسان خوب است
نم نم نیمه شب و نغمه ی عبدالباسط
زندگی با تو ، کنار تو ، به قرآن خوب است
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
ای نــاز تو تا نيــمــه ی پاييـــــز رسيــده
ای سرخ لبـت با مــی لبـــــريز رسيــده
زلف تو هواخواه کدامين شب ابری ست
کاين گونه پريشان و غــم انگيـز رسيــده
زيبـــاتر از آنــی که رهـــايت کنــــم امــا
دير آمـــــــده ای، دوره ی پرهيز رسيـده
جــان و تــن مـن امـــت پيغمــبر دردنـــد
بــر مـن دم ويرانگر چنگيـــــــــز رسيــده
ای قونـــيه تا بلخ به غوغای تو مشغــول
بشتاب کـه شمــس تـو به تبريز رسيده
کم گـريه کـن آتش زدن بـاغ گنـاه است
ای ســرخی چشم تــو به پاييز رسيده
لبخند بزن لب که به هم می زنی انگار
يک سوره ی زيبا به خطی ريز رسيــده
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
ابر وقتـــی از غم چشم تو غافل میشود
جای باران میوه اش زهر هلاهل میشود
سر بچرخان از تنت بیرون بیا لختی برقص
در هــــوای چیدنت دستان من دل میشود
سر بچرخان از هوا سرشار شو قدری بخند
دین من با خنده گـــــرم تــــــو کامل میشود
هر طرف رو میکنم محرابی از ابروی توست
رو بگردانــــی نمـــــــاز خلـــق باطل میشود
میتوانی تب کنی بغض زمین را بشکنی
بی نگاهت آب اقیانوسهـــــا گل میشود
چشمهــــایم را بگیــــر و چشمهـــایت را مگیر
ای که بی چشم تو کار عشق مشکل میشود
 
آخرین ویرایش
امضا : Kalŏn

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا