افسوسهای بیرنگِ یک مُرده
که میرود بچرخد توی آوازهایم
مثل انار یا سیب کال
تو را تُرش میکنم
سقوط میکند بچهام در رَحِم
و شعر
قوز میکند از دهانم
به چشمِ بستهی قبرِ کوچک، به آغوشِ درازِ نی
چرک میچروکد در رَحِم
مثل افسوسهای بیرنگِ یک مُرده
گوش کن!
میپوسم از پوست
و در تمام تنم،تو جوش میزنی
مثل لکه لکه عروس،روی دندههای تخت
مثل زخم زخم چشم،روی خندههای من
جوش میزنی
و در چروکِ نگاهم،گم میشوی
عزیزم
عزیز دلم
قیچی زد به روزهایم
چشم غم انگیز ترس
قیچی میزند تو را
از تکرار تو میافتم