متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان خون کور: پانیشرز | کورویامی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Kuroyami
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 477
  • کاربران تگ شده هیچ

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,722
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان: خون کور: پانیشرز
ژانر: #فانتزی #عاشقانه #درام
نویسنده: کورویامی
خلاصه: آکامه بر خود می‌لرزید. با آنکه از خاندان سایه‌ها بود، از سایه‌هایی دیگر می‌هراسید. تمام عمرش را در ترس و واهمه گذرانده بود؛ اما دیگر بس بود. شمشیرش را برداشت و آماده‌ی بیرون رفتن از پیله‌ی امنش شد. دیر یا زود باید با آن موجودات سر و کله می‌زد. موجوداتی که امنیت دنیای انسان‌ها را به خطر انداخته بودند.
لینک رمان:
 
امضا : Kuroyami
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Ghasedak.

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,364
پسندها
10,599
امتیازها
30,873
مدال‌ها
18
  • #2
سلام
قلم قوی داستان هیجان انگیز با جزئیات فراوان
البته همانند بقیه آثارت
دقت فراوانی که برای نوشتن این اثر و البته بقیه آثار بکار بردی نشان از استعداد فوق‌العاده‌ای هست که امیدوارم هر روز بیشتر و بیشتر موفق بشی
 
امضا : دردانه. ع.

آلباتروس

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,882
پسندها
9,141
امتیازها
30,173
مدال‌ها
14
  • #3
اول سلام
دوم کلام
خودتم خوب میدونی که چقدر جذب این رمانت شدم.
دختر محشرهههه ولی اعتراف میکنم که هیچ جا مثل اون قسمت‌هایی که موزیک هم گذاشتی واسم نچسبید. خیلی پارتات با اون موزیکا هماهنگ بودن و این ایده خیلی قشنگی بود که تا به حال از نویسنده‌ای ندیده بودم.
رمانت جذابه واقعا و اگه کسی علاقه‌ای به ژانر فانتزی داشته باشه احتمالش خیلی خیلی زیاده که جذب این اثرت بشه چون هم قلمت قشنگه و هم ایده‌ت.
امیدوارم رمانتو عااالی تموم کنی.
حقته یه خداقوتم بهت بگم و این خیلی خوبه که روند پارت‌گذاریت سریعه و دیر به دیر بروزش نمی‌کنی.
 

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
3,071
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • مدیر
  • #4
بلاخره امروز پارت آخر چک کردم گفتم تا رگباری پست نزدی یه چند مورد بگم امیدوارم ناراحت نشی میدونی که داستان دوس دارم.:458043-d43af67a28506a61aa0e5feb83373c73:
انسجام داستان بهتر شده ولی شخصیت پردازی جای کار داره. خیلی وقتا یهویی شخصیتا رو وارد داستان می‌کنی که بهتره قبلش یکم پیش زمینه به من خواننده بدی. مثل سابوا که معلوم نیست از کجا و برای چی اینجا اومده:face-with-raised-eyebrow:
توصیف حالات بعضی جاها کم بود سعی کن یکم بیشتر توصیف کنی.
چشمان تهی ریکی روی آکامه متوقف ماند:
چشمان تهی چطوریه؟
ریکی از ترس کورو سر جایش کپ کرده بود.
(کپ کردن ریکی نشون بده: مثلا بدن لاغر و روحی ریکی که روی هوا شناور بود از ترس به لرزه در آمد و با چشمای گرد به آکامه نگاه کرد)
کیتو دندان‌هایش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Kuroyami

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
3,071
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • مدیر
  • #5
الان رانمارو جدی می‌خواد کوکوری سان احضار کنه؟:face-with-raised-eyebrow:
چرا حس می‌کنم الان اون روباه که توی اتاقش بود رو از توی جیبش درمیاره:face-with-tears-of-joy::face-with-tears-of-joy:
احساس کنجکاوی میکایلا به مرز دیوانگی رسیده بود. استوانه‌ی چیپس را روی میز گذاشت و در یک ثانیه از روی مبل ناپدید شد. هانا با دیدن سرعت میکایلا ابروانش را بالا داد:
حالا شاید بنظر بیاد من سخت‌ میگیرم ولی راستش من اشتیاق و کنجکاوی توی رفتار میکا ندیدم آخه خیلی خونسرده این بچه.:face-with-tears-of-joy:
 
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,722
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #6
سلام
قلم قوی داستان هیجان انگیز با جزئیات فراوان
البته همانند بقیه آثارت
دقت فراوانی که برای نوشتن این اثر و البته بقیه آثار بکار بردی نشان از استعداد فوق‌العاده‌ای هست که امیدوارم هر روز بیشتر و بیشتر موفق بشی
سلام.
ممنونم عزیزم.
من با خواننده‌های پایه‌ای مثل شما ها شارژ میشم.
حس خوبیه وقتی که پارت میذاری اما به دیقه نرسیده لایک میشه. :smiling-face-with-hearts:
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,722
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #7
اول سلام
دوم کلام
خودتم خوب میدونی که چقدر جذب این رمانت شدم.
دختر محشرهههه ولی اعتراف میکنم که هیچ جا مثل اون قسمت‌هایی که موزیک هم گذاشتی واسم نچسبید. خیلی پارتات با اون موزیکا هماهنگ بودن و این ایده خیلی قشنگی بود که تا به حال از نویسنده‌ای ندیده بودم.
رمانت جذابه واقعا و اگه کسی علاقه‌ای به ژانر فانتزی داشته باشه احتمالش خیلی خیلی زیاده که جذب این اثرت بشه چون هم قلمت قشنگه و هم ایده‌ت.
امیدوارم رمانتو عااالی تموم کنی.
حقته یه خداقوتم بهت بگم و این خیلی خوبه که روند پارت‌گذاریت سریعه و دیر به دیر بروزش نمی‌کنی.
سلام.
ممنونم عزیزم
چون هیچ بازخوردی از موزیک گذاشتن ندیدم دیگه نذاشتم. حالا که دوست داری بازم با پارت‌های جدید موزیک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,722
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #8
بلاخره امروز پارت آخر چک کردم گفتم تا رگباری پست نزدی یه چند مورد بگم امیدوارم ناراحت نشی میدونی که داستان دوس دارم
خخخ.
خودتم میدونی جنبه‌ام بالاس عین گنگم. (خود شیفته هم خودتی)
توصیف حالات بعضی جاها کم بود سعی کن یکم بیشتر توصیف کنی
کاکو! خسته‌ام!
جدا از شوخی دارم پارت ها رو از اول یکی یکی از نظر توصیف اصلاح میکنم. فعلا پارت یک و دو اصلاح شدن. البته پارت دو هنوز کار داره.
چشمان تهی ریکی روی آکامه متوقف ماند: چشمان تهی چطوریه؟
چشمایی که هیچ حسی جز خالی بودن بهت نمیدن. مثل چشمای مجسمه‌ها.
[QUOTE="Ghasedak...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Ghasedak.

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
3,071
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • مدیر
  • #9
احضار و درگیری با روباه خوب بود، اون غرور لعنتی رانمارو مطمئنم یه روز سرش رو به باد میده. فقط اونجا که به دروغ گفت یه قبیله از آکیاما زنده مونده:face-with-tears-of-joy:در هرحالتی این بچه باید دروغ بگه حالا چه براش سود باشه یاضرر:face-with-tears-of-joy::face-with-tears-of-joy:
کلی بگم از احضار کوکوری و اطلاعاتی که داد و درگیری نفس‌گیر و جذاب بود.
چرا حس می‌کنم این شیرو یه ربط به M داره:thinking-face:

میکایلا کلید برق را فشرد.
بهتر بود می‌گفتی میکا سمت دیوار کنار رفت و با دستان لرزان کلید برق را فشرد.
ببین یهو فضا رو سرد نکن یکم به ترس و تعجب میکا و بقیه دامن بزن تا این حس که اتفاق ترسناکی رو از سر گذروندن بیشتر حس بشه.
درمورد قدرت‌های میکا هم یکم تجدید نظر کن یهو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,722
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #10
احضار و درگیری با روباه خوب بود، اون غرور لعنتی رانمارو مطمئنم یه روز سرش رو به باد میده.
قطعا و صد در صد! جلد دو رانمارو سر غرورش به چخ میره اونم جلو همه (اگه دوست داری اسپویل کنم)
فقط اونجا که به دروغ گفت یه قبیله از آکیاما زنده مونده
ناف این بشر رو با دروغ بریدن :))))
چرا حس می‌کنم این شیرو یه ربط به M داره
نچ. کلا دو عدد شرور جدان. ام شرور نهاییه. تو جلد سه شاهد برخورد جانانه‌ای خواهیم بود
بهتر بود می‌گفتی میکا سمت دیوار کنار رفت و با دستان لرزان کلید برق را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Ghasedak.

موضوعات مشابه

عقب
بالا