- ارسالیها
- 9,507
- پسندها
- 40,727
- امتیازها
- 96,873
- مدالها
- 41
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
چند روز دیگر دستانت بخار می شوند
کم کم به بالا می روند
تا به دستان من
که تند تند به پایین می ریزند ، سلام کنند.
تا چند روز دیگر بیاید ، هنوز وقت داریم
که نارگیل های تازه بسازیم
و در درخت پنهان کنیم
وقت داریم که از چشمان خرگوش بگوییم
بی آن که از چشمان خرگوش گفته باشیم
و بچه ای که در زده و می گریزد
ما هم با او فرار کنیم
تا از کشتی نوح جا بمانیم
و نقشینه ای شویم در شوش
با نیم تنه ی کوسه و سر مرد دانا .
او می گفت : کوه ها را باد ساخته است .
می گفت : شاهنشاه
چند دقیقه قبل از مرگ امر فرمودند :
بگویید مجسمه ها را رها کنند،بروند به جرز دیوارها .
و چند روز قبل،دو شبح در مهی سرخ گم می شوند
انتهای کوچه ی بن بست .
وقت داشتی نگاهم کنی،وقت داشتم نگاهت کنم
اما غروب که از کنار چناری تناور...
کم کم به بالا می روند
تا به دستان من
که تند تند به پایین می ریزند ، سلام کنند.
تا چند روز دیگر بیاید ، هنوز وقت داریم
که نارگیل های تازه بسازیم
و در درخت پنهان کنیم
وقت داریم که از چشمان خرگوش بگوییم
بی آن که از چشمان خرگوش گفته باشیم
و بچه ای که در زده و می گریزد
ما هم با او فرار کنیم
تا از کشتی نوح جا بمانیم
و نقشینه ای شویم در شوش
با نیم تنه ی کوسه و سر مرد دانا .
او می گفت : کوه ها را باد ساخته است .
می گفت : شاهنشاه
چند دقیقه قبل از مرگ امر فرمودند :
بگویید مجسمه ها را رها کنند،بروند به جرز دیوارها .
و چند روز قبل،دو شبح در مهی سرخ گم می شوند
انتهای کوچه ی بن بست .
وقت داشتی نگاهم کنی،وقت داشتم نگاهت کنم
اما غروب که از کنار چناری تناور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.