- ارسالیها
- 9,507
- پسندها
- 40,727
- امتیازها
- 96,873
- مدالها
- 41
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
از دو لیوان که تفاوت طعم ها را لب می زدند
طلاقی عاطفی مرا گرفت
گرفت چابکی جادوی چشم هایم را
که شعبده ی روزها را به هیچ می گرفت .
گرفت بازی حرف هایی را
که بر لب هایم پناه گرفته بودند
گرفته ایم دو سر بازی روزها را و می کشیم
پرت می شویم در ” از دوستت دارم می آیم”
گره می خوریم با ” مرا ببوس ” .
لیوان های روی میز به سکسکه می افتند
سایه ی عکس های روی میز خلوت است
لال درتونل های روزهای خالی می دوم، می آیی؟
حفاری تشنگی خواب می بیند، آب!
دنبال اکتشاف لبخندی سرگردانی ؟
گنج یاب اگر ضربان قلبی را ثبت نکند
روی دُور برای آخرین بار می افتد مرا ببوس!
باور داری نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد ؟
ندارم!
زیبایی ام ناظری نمی خواهد؟!
جلای وطن می کنی
و برق گنگ معدنی شاید چشمهایت را بگیرد!
لیوان های...
طلاقی عاطفی مرا گرفت
گرفت چابکی جادوی چشم هایم را
که شعبده ی روزها را به هیچ می گرفت .
گرفت بازی حرف هایی را
که بر لب هایم پناه گرفته بودند
گرفته ایم دو سر بازی روزها را و می کشیم
پرت می شویم در ” از دوستت دارم می آیم”
گره می خوریم با ” مرا ببوس ” .
لیوان های روی میز به سکسکه می افتند
سایه ی عکس های روی میز خلوت است
لال درتونل های روزهای خالی می دوم، می آیی؟
حفاری تشنگی خواب می بیند، آب!
دنبال اکتشاف لبخندی سرگردانی ؟
گنج یاب اگر ضربان قلبی را ثبت نکند
روی دُور برای آخرین بار می افتد مرا ببوس!
باور داری نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد ؟
ندارم!
زیبایی ام ناظری نمی خواهد؟!
جلای وطن می کنی
و برق گنگ معدنی شاید چشمهایت را بگیرد!
لیوان های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.