متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار مرتضی عنابستانی | اشعار پارسی

  • نویسنده موضوع Kalŏn
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 50
  • کاربران تگ شده هیچ

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
جاذبه،شیره ی همه را کشیده است
و دیگر چیزی فوران نمی کند.
ابرها رفته‌ان
آسمان مرده است
و خدا
در کانال‌های تلویزیون
در بورس لباس‌های ترک
در صاف شدن چروک
در زیبایی بی‌ وقفه
حراج می‌شود.
بچه‌ها شکم مادرشان را پاره می‌کنند و به دنیا می‌آیند
از چاقو می‌مکند و رشد می‌کنند.
ماشین‌ها می‌توانند بایستند
بخوابند،برقصند،م**س.ت کنند
و در جنون دنده‌کشی
آدم‌ها را زیر کنند
و خونی تازه‌ را در پره‌هایشان به گردش درآورند.
مردی از روی پشت بام پرواز می‌کند
دختری در کوچه زمین‌گیر می‌شود
و عطر ماشه‌ها در انگشت می‌ماند.
شاید این‌ها اغراق‌آمیز باشند
اما
من پیامبر اندوهم و معصومم از شادی.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
کلمات
این ترکش های جامانده در گلو
حرفی نمی زنند
و انفجار همیشه آخرین اتفاق نیست.
شعر به مرگ من اکتفا نخواهد کرد.
بیرون می زنم
از اتاق،از شکل،از شعر
و خودم را به خودم پرت می کنم
سقوط دره ای به دره ای دیگر.
حالا عمیق ام
مثل زخمی که خون بالا می آورد.
مثل مذابی
که از تاول های بسته ی جهان سر باز می کند
و
شعر به مرگ من اکتفا نخواهد کرد.
 
امضا : Kalŏn

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا