تو زبان نروژی یه کلمه هست به اسم «Řehsşök»
که برای توصیف احساسات، افکار و غریزههای بین دونفر به کار میره که قابل بیان در گفتار و زبان نیستند. مثل زمانی که با یه نفر صمیمی هستین و کافیه بهش نگاه کنید تا حرفاش و فکراشو بخونین..
یکی از ابراز علاقه های عمیق روس ها
Ты согреваешь" "мою душу
است که به معنی "تو به روح من گرما بخشیدی" است.
این اصطلاح بخاطر این به کار برده میشه که روسیه کشور سردی هست.
“تو زبون کوردی یه واژه هست به اسم «هایش» اینو وقتی به کار میبرن که دیگه از زندگی بریدن و غمشون به جایی رسیده که با گریه هم آروم نمیگیرن و تهه سنگ شدن و فقط یک کلمه میگن هایش. مثل الان همه ی ما..
"pvc" یکی از حس هایی که موقع عاشقی تجربش میکنید وقتیه که صداشو میشنوید یا بهش فکر میکنید؛ میگید یهو هُوری دلم ریخت .از نظر علمی اسمش"pvc"عه که یعنی قلبتون یه ضربان قلبی رو جا میاندازه و تو ضربان بعدی جبران میکنه که این حس رو میده.
یه کلمه یونانی هست به نام
«Metanoia»
این کلمه به معنی کسیه که مسیر ذهن، قلب و زندگی شمارو تغییر داده و مثل یه نور توی تاریکی زندگیتون پیدا شده، مثل یک معجزه.
به نظرم اگه یه نفر اینجوری تو زندگیتون دارید "متانویا" سیوش کنید.
مِنلانکولیک:
احساس melancholy به حالتی گفته میشود که شما نمیتوانید برای آنچه از دست دادهای عزاداری کنی. حس از دست دادن چیزی که نمیدانی چیست، فقدان، عزای ناشناخته =)
سوداد:
کلمهای در واژگان پرتغالی به معنی حسی که وقتی بهت دست میدهد که چیزی را در گذشته گم کردهای و پیدایش نکردی، و میفهمی هیچگاه دیگر هم پیدایش نخواهی کرد و امیدی به بازیافتن آن در آینده وجود ندارد.
همینقدر تلخ :)
ژاپنیها یه اصطلاحی دارن به اسم ایکیگای که معنیش میشه "دلیلی برای بودن" بر اساس فرهنگ ژاپنی، هر آدمی یه ایکیگای تو زندگیش داره، اونا باور دارن که ایکیگای به زندگی هر آدمی معنا میبخشه. توی فرهنگ اوکیناوا هم ایکیگای رو "دلیلی برای برخاستن در صبح" معنی میکنه.
یکی از قشنگترین کلمههایی که امروز شنیدم "معانقه" بود؛ یعنی: در آغوش گرفتن... عنق به معنای گردن هست؛ معانقه یعنی گردن به گردن شدن، آغوشی چنان عمیق و درهم فرو رفته، که گردن به گردن تماس پیدا کند.