سوختن هیزمهای خشکیده
صحبت پنهانی پسر و زنی
پشت یک صخره
تلاش بچه لاک پشتی
برای رسیدن به دریا
و یا از حرکت افتادن ناگهانی یک کشتی
انگار
ناخدایی خسته
با دوربین خود
همه چیز را دیده
که در سکوت موتورخانهای تاریک
عشق را
در رگهایی بریده خلاصه میکند
و من
کنار خاکستری سرد
از خودم میپرسم:
آیا بچه ها لاک پشتها به دریا میرسند ؟