• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان خوگری | سارا سعیدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع fou_sarah
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 276
  • کاربران تگ شده هیچ

fou_sarah

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
13/6/24
ارسالی‌ها
14
پسندها
110
امتیازها
483
مدال‌ها
1
سن
21
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم که زندگی واقعاً با من پدرکشتگی داره. وگرنه هیچ دلیل دیگه‌ای برای این‌همه بدبختی من نیست.
آدم چطور می‌تونه توی این حجم از بدبختی گیر بیفته و هیچ دری به روش باز نباشه؟ پس این ضرب‌المثل خدا گر ز رحمت ببند دری ز رحمت گشاید در دیگری، کجا توی زندگی من قراره استفاده بشه؟
دوباره مثل تمام این سه روز، به پرده‌های سبز و خاکستری اتاقم زل زدم. اتاقی که حالا حتی کسی برای ملاقات هم واردش نمی‌شد. به‌جز دیروز که نازی ده دقیقه‌ای به دیدنم اومد و بهم گفت:
- روشنک، پرستو ممکنه نتونه هیچ‌وقت دوباره کار کنه. آخه تو پرونده‌ت نوشته بودن که تو به اون دارو حساسیت داری؛ ولی خب براش وکیلای خوبی گرفتن. اگر این خبر خوش‌حالت می‌کنه هم باید بگم که عامر ازش شکایت کرده. خلاصه که فعلاً اوضاع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : fou_sarah

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا